مساجد مهم استان لرستان

مسجد سلطانی

 

که امروزه با نام مسجد امام شناخته می‌شود یکی از بناهای تاریخی دیدنی شهر بروجرد است که در مرکز شهر و در کنار راسته بازار بروجرد بنا نهاده شده است. این مسجد در زمان فتحعلی شاه قاجار بر روی ویرانه‌های یک مسجد بسیار قدیمی ساخته شد و یکی از بزرگ‌ترین مسجدهای تاریخی کشور می‌باشد. دو نمونه نسبتاً مشابه در همان زمان در شهرهای قزوین و تهران ساخته شدند که هر سه این مسجدها در دوره پهلوی تحت نام مسجد شاه شناخته می‌شدند. معماری مسجد سلطانی بروجرد برگرفته از معماری مسجد شاه تهران است. مسجد سلطانی بروجرد به لحاظ فرم معماری از نوع مساجد چهار ایوانی است و پلان آن همانند مسجد امام تهران و مسجد النبی قزوین است اما از آنها بزرگتر و قدیمی تر است . مسجد سلطانی بروجرد با بیش از ۷۰۰۰ متر مربع وسعت، بزرگترین مسجد تاریخی غرب ایران است.

 

مسجد جامع بروجرد

 

که با نام مسجد جمعه (با گویش بروجردی مچد جمه maččed jomma ) نیز شناخته می‌شود، مسجدی تاریخی و از بناهای معماری سرشناس در شهر بروجرد است. مسجد جامع بروجرد یکی از نخستین مسجدهای ساخته شده در ایران است که در قرن دوم تا سوم هجری در شهر بروجرد بنا نهاده شده است. این مسجد در یکی از محله‌های تاریخی شهر نام دو دانگه واقع شده و به لحاظ معماری و قدمت، از بناهای منحصر به فرد استان لرستان و شهر بروجرد است.

 

مسجد جامع خرم آباد

 

در سال ٩۷۰هجری قمری به دستور (شاه پرور سلطان)_ دختر (آغور بیک) (همسر شاه رستم از اتابکان لر کوچک ) ساخته شد . این مسجد در سال ۱۱۱۰هجری قمری به دستور شاه سلطان حسین صفوی تعمیر شد و سنگ نوشته مربوط به این فرمان هم اکنون در بخش سنگ نوشته‌های تاریخی ( دژ شاهپور خواست ) نگهداری می‌شود . در سالهای بعد نیز مسجد دو بار تعمیر شده است ، یک بار توسط خدایی خان حسنوند (جد اعلای طایفه حسنوند ) و بار دوم بنا به وصیت ملا محمد تقی خرم آبادی در دوره کریم خان زند و توسط شخصی به نام زکی خان . بیش از نیم قرن پیش هنگام خیابان کشی ، قسمتی از مسجد قدیمی ویران شد . بنای مسجد کنونی خرم آباد که روی خرابه‌های قبلی ساخته شده است ، چندان هم قدیمی نیست و در ساختمان آن ، ریزه کاری‌های هنری چشمگیر دیده نمی‌شود . این بنا تا پس از جنگ جهانی دوم رونقی نداشت . در سال ۲۲۳۱ هجری شمسی ، گروهی از اهالی منطقه آن را ترمیم کرده و در شمال و جنوب آن حجره هایی ساختند و آن را به حوزه علمیه تبدیل کردند . گویا در گذشته نیز حوزه درس طلاب دینی بوده و از قدیم به نام مدرسه اشتهار داشته است . در رواق شرقی مسجد ، کتابخانه ای با کتاب‌های اهدایی مرحوم آیت الله کمالوند وجود دارد .

همسایه قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لغته الله علی اعدائهم اجمعین»
عرض كنم آیه‌ای را می‌خواهم برایتان بگویم كه متن قرآن و حدیث است و متن نهج البلاغه و متن زندگی همه ماست. علم به این آیه چقدر آسان است و عمل به آن چقدر مشكل است؟ بعضی چیزها علمی مشكل است ولی عملش آسان است. بعضی چیزها خیلی آسان است ولی عملش مشكل است. آیه را برایتان بنویسم و بحث را شروع كنیم.
می فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ»(نساء/36) این قسمت را ترجمه می‌كنم ولی آن قسمتی را كه می‌خواهم شرح بدهم، این قسمت است. «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» این آیه به ما چه می‌گوید.
اول می‌فرماید بنده خدا باشید و بندگی غیر از بردگی است. برده مجبور است که برده باشد و بنده روی آگاهی وآزادی بندگی خدا را برای خودش بر می‌گزیند. بندگی غیر از بردگی است «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» بنده خدا باشید. آگاهانه، آزادانه، باشناخت و معرفت، خدا را اطاعت كنید. و تكیه گاهی غیر از خدا نداشته باشید. به خدا شرك نورزید. خط خدا را قبول كنید. به بقیه هم اعتنا نكنید. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»(انعام/91) بگو خدا و بقیه را دور بریز. تمام ابرقدرتها جمع شوند، نمی‌توانند یك مگس درست كنند. همه ابرقدرتها جمع شوند، نمی‌توانند روحیه بدهند و قلب یك نفر ترسورا شجاع كنند. تكیه گاه شما فقط خدا باشد، به خدا شرك نورزید و بعد می‌گوید «و بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادرتان احسان كنید. احسان به پدر و مادر زیاد آمده است. به حرفشان گوش دهید. تا مادامی كه پدر و مادر راهشان و خطشان از خط خدا منحرف نیست، سفارش شده است و ما هم باید گوش دهیم. «وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساكینِ» به بستگان نزدیك، به یتیم‌ها، به مسكین‌ها رسیدگی كنید. حالا امروز بحث من مسأله همسایه است. «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» همسایه‌ات را به او احسان كن. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادر و بستگان و یتیمان و مساكین احسان كن و به همسایه دیوار به دیوار احسان كن «وَ الْجارِ الْجُنُبِ» جنب یعنی دور، اینکه می‌گویند فلانی جنب است، یعنی ازاین كه داخل مسجد برود، دور است. نمی‌تواند داخل مسجد برود. باید از مسجد دور باشد. از دست گذاشتن روی قرآن منع شده است. چون آدم جنب نباید دست روی قرآن بگذارد نباید داخل مسجد برود. جنب یعنی دور می‌گویند، اجتناب كن یعنی دوری کن. اجتناب از همان جنب است. یعنی دوری كن «وَ الْجارِ الْجُنُبِ» به همسایه دور هم احترام كن «وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» آن كسی كه نزدیك تو است همسرت است. در این آیه نسبت به همسایه داری و زنداری سفارش شده است. می‌خواهیم درباره همسایه و همسایه داری مقداری صحبت كنیم. مساله‌ای كه همه ما به آن مبتلا هستیم. كسی نیست كه بگوید، من به این تذكر نیاز ندارم. از دانشمند و بی سواد و از تحصیل كرده و شهری و دهاتی مساله و آئین همسرداری و همسایه داری و. . . «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» جار یعنی همسایه و ذی القربی یعنی همسایه دور و این را هم به همسایه‌ای كه هم دین تو نیست معنی كرده‌اند. گیرم همسایه تو مسلمان نیست، یهودی كه هست، ارمنی كه هست. اگر هم مسلمان نباشد، همسایه تو است. بخاطر اینكه همسایه توست حقوق همسایه سر جایش محفوظ است. گرچه همسایه ما مسلمان نباشد. هر كه می‌خواهد باشد.
امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام وقتی ضربت خورد آخرین وصیتی كه كرد فرمود: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّكُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ»(نهج‏البلاغه، نامه‏47) یعنی از خدا بترسید از اینكه مراعات همسایه رانكنید. «فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّكُمْ» امیرالمومنین در آخرین وصیتش فرمود: سفارش همسایه وصیت پیغمبر است. «مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ» پیغمبر دائما سفارش همسایه را می‌كرد. «حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ» فكر می‌كردیم همسایه از همسایه ارث می‌برد. اصولا چه كسی متمدن است؟ نظریه در این مورد هست كه انسان مدنی است، آخر بعضی موجودات مدنی نیستند و وحشی هستند. مدنی از مدینه است، شهر نشینی یعنی جمع شدن، یعنی زندگی دسته جمعی، در اینكه انسان مدنی است حرفی نیست منتهی بحث اینست كه آیا ما جبرا مدنی هستیم یا طبعا مدنی هستیم. انسان مدنی است یعنی انسان طرفدار زندگی دسته جمعی است، جبرا مدنی است یعنی واقعا چون نمی‌تواند به تنهایی زندگی كند، برود كفش درست كند، از لباس می‌افتد، برود لباس درست كد، از كفش می‌افتد. برود كفش و لباس درست كند از اصلاح و نان پختن می‌افتد چون نمی‌شود تنها زندگی كرد. جبرا تن داده و تسلیم شده است یا طبعا و روی میل؟ حرفی و شكی نیست در اینكه انسان خواهان یك زندگی دسته جمعی است. حالا این زندگی دسته جمعی با جبر باشد و یا از روی طبع میل و كشش درونی باشد یا اجبار خارجی؟ اما انسان دارای زندگی متمدن است یعنی تمدن دارد. مدنی است. حالا فلسفه تمدن چیست؟ فلسفه تمدن اسلام این است كه انسانها هم به یكدیگركمك كنند و هم رفاه داشته باشد. فلسفه تمدن انسان دو چیز است: تعاون و رفاه. اگر همسایه‌ها مراعات یكدیگر را نكنند، نه تعاونی با هم دارند و نه رفاه دارند. یعنی زندگی در وسط شهر مبدل به یك زندگی وحشی می‌شود. چرا انسانها با هم می‌شوند و زندگی می‌كنند؟ برای اینكه هم كمك كنند و هم برای اینكه خوش باشند. و اگر همسایه‌ها به هم كمك نكنند و خوش نباشند، با زندگی بیابانی فرقی ندارد. دلیل این جمع شدن این است كه كمك هم كنیم. كه برای همدیگر خوشی و رفاه فراهم كنیم. واقعا اگر همسایه كمك نكند، تمدن نیست. فلسفه تمدن تعاون و رفاه است و ما همسایه هستیم.
امام صادق فرمود: «حُسْنُ جِوَارِ یعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ»(كافى، ج‏2، ص‏667) خانه‌ها را آباد می‌كند. همسایه خوب خانه‌ها را آباد می‌كند. پس تعاون مطرح است. «وَ یَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ» عمر را هم زیاد می‌كند. چون انسان غصه نمی‌خورد. در خوشی است و ضرر هم نمی‌بیند. حالا چند حدیث در این زمینه بگویم و بعد بگویم که وضع همسایه داری ما چگونه است؟ تمام ما به نحوی همسایه را اذیت می‌كنیم. منتهی چند نوع اذیت داریم: اذیتهای ابدی. اذیتهای این جهانی، اذیت سالی، اذیت فصلی، اذیت ساعتی، اذیت دقیقه‌ای. همه ما به نحوی اهل اذیت هستیم. منتهی بعضی اذیت هایمان سالی است، بعضی فصلی و. . .
اذیت سالی مانند این خانه‌هایی است كه می‌سازند. مثلا در كنار همسایگی انسان یك خانه می‌سازد كه نور مرا می‌گیرد، فضای مرا می‌گیرد، هوای مرا می‌گیرد. آفتاب مرا می‌گیرد. ارزش خانه من كم می‌شود. این اذیت ابدی است. می‌گوید آقا ملك خودم است. بله ملك خودت است. «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ»(نهج‏الحق، ص‏572) ملك خودت است و مردم در ملك خودشان هم می‌توانند ساختمان بسازند اما مسئله اذیت را باید در نظر داشت. با این مسئله چه كنیم؟ خوشی من نباید به گونه‌ای باشد كه اسباب دردسر دیگری شود. قرآن می‌گوید: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین»(توبه/24) اگر ساختمانی كه تو دوست داری «أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ» نزد شما از خدا ورسول بهتر است. خداوند می‌گوید: به این شكل ساختن ساختمان درست نیست و حدیث می‌گوید درست نیست. اعمال و وجدان می‌گوید، درست نیست. اگر خدا و رسول خدا و خلق خدا گفتند این درست نیست و شما چون دوست داری، آن وقت چه می‌كنید؟ می‌گوید اگر كسانی ساختمان ساختنشان از رضای خدا بهتر است «فَتَرَبَّصُوا» وای به حالتان. برف می‌آید، برفهایش را به خانه همسایه می‌ریزد.
خدا شهید هاشمی نژاد را رحمت كند. قصه‌ای را نقل می‌كرد. می‌گفت كسی برفهایش را به خانه همسایه‌ای ریخته بود. می‌دانید این كاغذ بازی‌های اداری چقدر طول می‌كشد. حالا هم بعضی جاها هست ولی زمان شاه بیشتر بود. خلاصه برفهایش را به خانه همسایه‌ای ریخته بود و همسایه رفته بود و شكایت كرده بود. این پرونده طول كشیده بود تا پانزدهم مرداد و وسط تابستان! بالاخره حکم صادر كردند كه باید برفهایش را بردارد و بیرون برود. خدا پدرت را بیامرزد، برفها آب شد. ما وقتی این را از ایشان شنیدیم، خندیدیم. تا دیشب كه یك جزوه را مطالعه می‌كردم. دیدم، داستان جالب‌تری را درباره كاغذ بازی نوشته است. كسی پولی داده به دایه‌ای كه به بچه شیر بدهد. دایه پول راگرفته و شیر نداده بود. از او شكایت كردند. این مسئله باز طول کشید و سالها بعد هم بایگانی شده تا این بچه قصه شیر خوردنش تمام شده و به مدرسه و دبیرستان و دانشگاه رفته است. بعد قاضی شده است و یك روز در همان اداره ضمن بررسی پرونده‌های بایگانی این پرونده را كه می‌خواند، می‌بیند برای خودش است. حالا این جك است یا واقعیت، نمی‌دانم. قصه آقای هاشمی نژاد به واقعیت خیلی نزدیك است. گاهی وقتها آنقدرآدم را می‌دوانند كه آدم از شكایت اولش پشیمان می‌شود.
گاهی ظلم ابدی است و گاهی ظلم فصلی است، مانند اینکه برف را می‌ریزد. گاهی ظلم لحظه‌ای است. سیگار می‌كشد و دودش فرد كناری را اذیت می‌كند. با ماشین در جاده خاكی گاز می‌دهد. بوق نابجا می‌زند. نصف شب بوق می‌زند و همسایه‌ها را بیدار می‌كند. خلاصه اینكه اخلاق و خود سازی باید داشته باشیم، برای علم اخلاق كتابی نیست و بیشتر عملی است.
یكی از فضلا و دانشمندان محترم كه در مجلس خبرگان تشریف داشت از علمای وارسته تهران است كه الان ساكن تهران نیست و جای دیگر می‌نشیند. شاید قبول كردن این مطلب مشكل باشد، اما واقعیت را باید گفت. چه قبول كنید و چه نه! ! ! ایشان یک نیمه شب پشت در خانه خویش كه رسید، شك كرد كه آیا من در را بزنم و خانواده‌ام را در این وقت شب بیدار كنم، درست است یا خیر؟ منتظر من نیست كه بگویم بیدار نشسته است. خوابیده و فكر نمی‌كرده كه من بیایم. حالا در زدن من درست است یا خیر؟ پشت در خانه تاصبح نشسته است و صبح در زده است كه همسرش را از خواب بیدار نكند. آن وقت ما یك موتور به فلان قیمت می‌خریم و سی و پنج هزار نفر را از خواب بیدار می‌كنیم. یا خودمان با صدای خود بیدار می‌كنیم. یا دستمان با زدن زنگی بیدار می‌كند و یا الاغمان با نعره‌اش و یا مرغ و خروسمان و یا بچه ما و... دائما وجود ما ظلم است. امیر المومنین علیه السلام امام ما بود. وجودش عدل بود و ما شیعه او هستیم و وجودمان گاهی ظلم است. خلاصه باید همسایه‌هایی باشیم كه مردم وقتی ما را ببینند از اسلام و مكتب اسلام و از جمهوری اسلامی لذت ببرند و متاسفانه گاهی اینطور نیست. مثلا فرض كنید اخیرا هر كسی ریشی می‌گذارد و سرش را شانه نمی‌كند و لباس‌هایش را اتو نمی‌كند می‌گویند او حزب اللهی است. ‌ای بابا به یك جوان سوپردولوكس می‌گویی: بیا حزب اللهی شو! می‌گوید من مثل این شوم؟ اصلا! حالا شما به هركدام از نقاشهای ایران بگو: آقا شما یك حزب اللهی بكش! یك چیزی برایت می‌كشد دكمه هایش باز، زلفانش رفته شمال شرقی و چانه‌اش به جنوب غربی. اصلا به هر نقاشی بگویند یك حزب اللهی بكش یك آدم نتراشیده و نخراشیده می‌كشد. اصلا معنای حزب اللهی این است. حزب اللهی باید درست باشد. رهبر حزب اللهی‌ها رهبر انقلاب است. امام اینهمه در تلویزیون سخنرانی كرده است یكمرتبه دیدی جائی از بدنش را بخاراند؟ مثلا وسط سخنرانی حركات زاید انجام دهد؟ هشتاد و دو سه سال دارد، اما ترو تمیز است. همیشه هم تمیز و مرتب است. آن وقت ما جوان 20ساله تا اسم حزب الله روی او می‌آید. فورا شانه و مسواك را كنار می‌اندازد و... به نحوی نگوئید حزب اللهی كه مردم از حزب اللهی فرار كنند. به نحوی مسلمان نباشید كه مردم از روضه خوانی و از عزاداری فرار كنند. از مسلمان شدن و از مكه رفتن فرار كنند. همسایه داری نقش مهمی در صفا و محبت دارد. در اخلاق دارد.
 ما چند نوع همسایه داریم: بعضی همسایه‌ها هستند كه كمك می‌كنند و تعاون دارند. بعضی هستند كه فقط اذیت نمی‌كنند. «كَفَّ الْأَذَى»(كافى، ج‏2، ص‏667) به قول حدیث یعنی كاری به كار كسی ندارند، ظلم نمی‌كنند. بعضی ازهمسایه‌ها هستند بر ناراحتی دیگران صبر می‌كنند. حدیث داریم، امام می‌گوید، همسایه خوب كسی نیست كه كاری به كار دیگران نداشته باشد، همسایه‌ها ماشین دارند، حالا كسی كه ماشین دارد، چه كند؟ یا ماشین دارد. یا بچه دارد یا مهمانی و آمد و شد او زیادتر است. همسایه خوب كسی نیست كه كاری به كار كسی نداشته باشد. همسایه خوب كسی است كه حتی اگر از همسایه‌اش ظلم و سختی دید، صبر كند. به ما اینطور گفته‌اند: «مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَاناً «شَبْعَانَ‏» وَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ»(بحارالأنوار، ج‏71، ص‏94) ایمان به من ندارد، كسی كه شب سیر بخوابد ولی همسایه‌اش گرسنه باشد. این حقوق همسایه در اسلام است.
پیغمبر فرمود، مدتی طول كشید، معنایش این است به خدا قسم ایمان ندارد، دوباره فرمود: «لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» باز كلامش را قطع كرد و مدتی طول كشید و بعد دوباره تكرار نمود. مردم گفتند امروزپیغمبر چرا اینطور است؟ پیغمبر امروز هر چند لحظه یكبار می‌گوید: «لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» به خدا ایمان ندارد. گفتند آخر پیغمبر چه كسی را چنین می‌گوید پرسیدند یا رسول الله منظور شما چه كسی است؟ فرمود: «مَنْ لَا یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ»(روضةالواعظین، ج‏2، ص‏388) كسی كه همسایه‌اش از دستش اذیت شود و امنیت نداشته باشد. برادر و خواهراگر همسایه‌ات را اذیت كنی، رسول الله چنین قسم خورد. فرمود: به خدا ایمان ندارد و تكرار نمود، كسی كه همسایه‌اش را اذیت كند. داد زدن در خانه، صدا از خانه بیرون رفتن، که مزاحم همسایه بشوی، برادران عزیز در خانه توپ بازی كردن به نحوی كه همسایه‌ها اذیت شوند. بازی در كوچه وقت دارد.
قال الصادق علیه السلام: «مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنْ جَارِهِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(أمالى‏صدوق، ص‏552) امام صادق پیام داده است و فرموده اگر همسایه‌ات را اذیت نكردی، خدا گناهت را در روز قیامت می‌بخشد. حدیث دیگری داریم که می‌فرماید: «مَنْ خَانَ جَارَهُ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ جَعَلَهُ اللَّهُ طَوْقاً فِی عُنُقِهِ»(من لایحضره‏الفقیه، ج‏4، ص‏11) اگر كسی نقشه برداری می‌كند. در ساختمان كوچه به گونه‌ای زمین دیگری را تصاحب می‌كند. اگر كسی یك وجب از زمین دیگری را تصاحب كند، همین یك وجب را خداوند به ازایش طوقی از آتش به گردن شما خواهد انداخت. «حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ»(كافى، ج‏5، ص‏31) الله اكبر چه حدیث است. حدیث نابی است این حدیث از پیغمبر است. احترام و حرمت همسایه بر همسایه مانند احترام مادر است. اسلام فرموده است همانگونه كه به مادرت باید احترام بگذاری باید به همسایه‌ات احترام بگذاری «مَنْ آذَى جَارَهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ»(من لایحضره‏الفقیه، ج‏4، ص3‏1) كسی اگر همسایه‌اش را اذیت كند، خدا بوی بهشت را از او دریغ می‌كند.
اذیت كردن‌ها چند نوع است: گاهی اذیت به این است كه در خانه دودی به راه می‌اندازد. آبگرمكن خراب است، نمی‌رود درست كند. هر وقت می‌خواهد حمام برود. دود در همه محله می‌پیچد. گاهی وقتها دختر همسایه با وضعیت غیر اسلامی بیرون می‌آید و پسر همسایه را اذیت می‌كند. پسر همسایه، دختر همسایه را اذیت می‌كند. عفت عمومی را رعایت نمی‌کنند. قرآن می‌گوید دختران در كوچه‌ها باید طبق این آیه راه بروند: «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»(قصص/25) دخترخانم‌ها باید طوری راه بروند كه عفت عمومی ملاحظه شود. اذیت از دود گرفته تا آرایش ممکن است باشد. لذا به خواهرها سفارش شده در كوچه كه راه می‌روند، از خانه كه می‌خواهند بیرون برند، هرگز عطر نزنند. از هیچ رقم بویی استفاده نكنند. با اینكه پیغمبر ما بسیاری از خرجش عطر بود، ولی زن بیرون از خانه حق عطر زدن ندارد. از نظر اسلام تا در فضایی كه می‌رود، بوی عطر او تحریك و تهیجی بوجود نیاورد. پارك كردن نابجا اذیت است. بوق زدن نابجا اذیت است. بعضی از كاسبها چیزهایی كه فاسد می‌شود. آب پنیر است چیزهایی كه در مغازه آنها فاسد می‌شود در جوبی كه كنار خانه و مغازه‌شان است می‌ریزند، و آن آب متعفن و منشا میكروب‌ها می‌شود و این باعث اذیت همسایه‌ها می‌شود و چنین كاسبی بوی بهشت را حس نمی‌كند. یاحدیث دروغ است و یا من و تو دروغیم. نمی‌شود هم ما با این اعمال راست باشیم و هم حدیث راست باشد. حدیث كه از پیغمبر است پس معولم می‌شود وضع ماناجور است. لذا سفارش شده اگر غذای نوبری را پدرها می‌خواهند برای بچه‌ها بخرند، برای بچه‌های همسایه هم حتما بخرند و اگر پول ندارند برای بچه همسایه بخرند بیرون از خانه نشان ندهد یا بیرون از خانه به بچه¬اش ندهد «حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ» احترام همسایه مثل احترام مادر واجب است.
حضرت یعقوب به خدا گفت: یوسف مرا بردند. بقدری برایش سوختم كه چشمهایم را از دست دادم. خدا فرمود: یوسف را به تو بر می‌گردانیم اما یادت هست یك روز گوسفندی در خانه داشتی كشتی و كباب درست كردی و بویش در خانه همسایه‌ها پیچید و صدایشان نزدی بیایند بخورند؟ من نمی‌خواهم از خانه پیغمبر من بوی كباب بلند شود و همسایه‌ها نداشته باشند، این گوشمالی بود تا دیگر حواست را جمع كنی. بعد حضرت یعقوب از آن به بعد هر وقت می‌خواست غذا بخورد صبح و ظهر و شب می‌رفت و در كوچه داد می‌زد. ‌ای مردم بیائید و مهمان من شوید. می‌گویند یك حاجی، كسی كه وضع مالی او خوب بود، به مسجد آمده بود، می‌پرسید غنا چیست كه در اسلام داریم موسیقی كه غنا دارد حرام است غناچیست؟ البته حرام است. حالا بگذریم از اینكه غنا چیست؟ اگر آدم آهنگی را شنید و نمی‌دانست و شك داشت غنا دارد یا ندارد، می‌تواند گوش بدهد مگر اینكه یقین كند غناست، و غنا حرام است بعد این آقا وقتی پرسید غنا چیست؟ یك طنزگو یا یك لطیفه گویی گفت حاجی جان: غنا آن كفگیری بود كه شما دیشب كف دیگها می‌زدی كه بویش دل ما را برد. شما پلو و خورشت را با ته دیگش خوردی حالا آمدی می‌گویی: غنا چه آهنگی است؟ آهنگ غنا صدا‌ی همان كفگیری بود كه به ته دیگر می‌خورد و این یك طنز است و بیجا هم نیست. باید همسایه بد را افشا كرد. دانشجوی خط امام افشا كردن مخصوص مسائل سیاسی و مهره‌های درشت است باید همسایه بد را همه ما در یك مرحله افشا كنیم.
در اینجا یك قصه دارم. شخصی همسایه‌ای داشت كه آن همسایه او را اذیت می‌كرد. آمد خدمت رسول الله و گفت: یا رسول الله این همسایه مرااذیت می‌كند گفت برو و صبر كن چون پیغمبر فرموده بود صبر كن رفت و صبر كرد دوباره آمد و گفت: یارسول الله این همسایه مرا اذیت می‌كند گفت برو و صبر كن. چون پیغمبر فرموده بود صبر كن رفت و صبركرد. دوباره آمد و گفت: یا رسول الله مرا اذیت می‌كند فرمود باز هم برو صبر كن رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: یا رسول الله او مرا خیلی اذیت می‌كند پیغمبر گفت، باز هم صبر كن دفعه چهارم پیغمبر فرمود، اساست را در كوچه بریز و بنشین. مردم می‌آیند به نماز جمعه برند و هر كه می‌آید می‌گوید اینجا چرا نشستی؟ می‌گویی از دست این همسایه خسته شدم. می‌گوید خدا او را لعنت كند مردم را علیه او بشوران. پیغمبر بعد از اینكه سه مرتبه به صبر امر كرد، دستور افشا داد. حالا هركس فردا آبروی همسایه خود را نبرد! ! ! اینها شرط دارد به شرطها و شروطها. سه مرتبه صبر كرد. تذكر داد و گوش نكرد پیغمبر فرمود دست به افشای عملی بزن. افشای عملی همین بود كه اثاثیه‌اش را آورد و آبروی طرف را برد بعد آن همسایه دید اگر صبر كند تا نماز جمعه شروع شود و مردم برگردند، دیگر نمی‌تواند در شهر زندگی كند آمد گفت دستم به دامن تو قبول كردم و آن وقت به خانه برگشت.
حالا همسایه كیست؟ تا چهل خانه تقریبا در شهرهای كوچك همه با هم همسایه هستند امام زین العابدین علیه السلام حضرت سجاد رساله‌ای دارد به نام رساله حقوق كه در آن می‌گوید حق همسایه چیست؟ حق پدر چیست؟ حق همسایه چیست؟ پدر بر پسر حق دارد و پسر هم بر پدر حق دارد. معلم بر شاگرد حق دارد و شاگرد هم بر معلم حق دارد همه برگردن هم حق داریم. زمانی كنار خیابان درمیدان شوش ایستاده بودم یك ماشین می‌خواست به قم برود. گفت بیا ما كمی دویدیم گفت: آقا معذرت می‌خواهم شما را سوار نمی‌كنم. گفتم: پس به من چرا گفتی بیا؟ گفت: حالا چه حقی داری؟ گفتم: بله حق من این است كه مرا یك كیلومتر دواندی همین كه گفتی بیا من به خیال اینكه به قم می‌روی، پشت سرت یك كیلومتر دویده¬ام. همین حق من است.
دختران بر مادران حق دارند و مادران هم برگردن دختران حق دارند. آن وقت حق همسایه بیانی دارد. می‌گوید: «وَ كَرَامَتُهُ شَاهِداً»(تحف‏العقول، ص‏266) اگر نزدیك بود احترامش می‌كنیم. مثلا فرض كنید گاهی آدم در اطاق نشسته است برای خود من گاهی پیش آمده است مثلا فرض كنید اخوی بوده یا همسایه نزدیك ما بوده است افراد دیگری كه می‌آمدند پیش پای آنها روی حساب غریبه بودنشان بلند می‌شدم. این خودی‌ها كه می‌آمدند پیش پایشان بلند نمی‌شدم، می‌گفتم اینها خودمانی هستند. او اخوی است. او خویش و قوم است فامیل است، بستگان است، همسایه است، شما با او رودربایستی نداری، اما نزد بقیه آبرو داری؟
خدمت یكی از مراجع تقلید بودم. خدا او را سلامت بدارد. دامادش وارد شد، درست پیش پای او ایستاد مثل اینكه یكی از علماء است و هشتاد سال است ایشان را ندیده است. بابا این اگر داماد تو است و تو پدر زنش هستی یا برادر خانم یكدیگر هستید یا همسایه یا پسرعمو. با هم دوست هستید اما وقتی مقابل غریبه‌ها هستید، آبروی یكدیگر را حفظ كنید. و لذا افرادی هستند وقتی به غریبه‌ها چای می‌دهند، بفرمائید، بفرمائید می‌گویند اما تا به خودی می‌رسد، استكان را بر می‌دارد و به او می‌دهد.
رسول الله به بچه‌ها هم حسن و حسین نمی‌گفت. می‌گفت حسن آقا، حسین آقا و با كینه صدا می‌زد. نگو بچه است نمی‌فهمد. زنی نزد پیغمبر آمد و گفت یا رسول الله شوهرم پیر است برای شوهر كور آرایش كنم؟ چون اسلام گفته است زنها برای شوهران خودشان را آرایش كنند. شوهر من كور است و چشم ندارد كه چیزی ببیند. حالا صورت من یا سرخ باشد یا قهوه‌ای یا سیاه فرقی نمی¬کند پیغمبر فرمود: با عطر آرایش كن. شوهر نابینا هم چشم ندارد ولی دماغش كار می‌كند.
باید به همسایه كمك كرد. شاعر شعری دارد که می‌گوید: اگر كسی بخواهد همسایگی را بیاموزد از بینی همسایگی را بیاموزد. بینی همسایه خوبی برای چشم است. همین كه چشم ضعیف می‌شود و به عینك نیاز دارد جناب بینی عینك را خوب تحمل می‌كند. او همسایه خوبی است. همینكه یكی از همسایه‌ها ضعیف شد و به كمك نیاز دارد همسایه باید به او كمك كند.
«وَ كَرَامَتُهُ شَاهِداً» امام سجاد می‌گوید. اگر همسایه نزدیك آمد نگو او خودمانی است. پیش پای او بایست و مانند غریبه به او احترام بگذار «فَحِفْظُهُ غَائِباً» وقتی هم غایب است حفظش كن اگر به او نعمت رسید «لَا تَحْسُدْهُ عِنْدَ نِعْمَة» بگو الحمد لله رب العالمین از اینكه همسایه‌ات دارد لذت می‌برد خوشحال باش كه همسایه‌ات دارد. «وَ نُصْرَتُهُ وَ مَعُونَتُهُ فِی الْحَالَیْنِ جَمِیعاً» اگر كمك خواست به او كمك كن. اگر عیبی داشت عیب‌هایش را جستجو نكن و اگر ناخودآگاه عیب را فهمیدی حفظ كن «لَوْ بَحَثَتِ الْأَسِنَّةُ عَنْهُ ضَمِیراً لَمْ تَتَّصِلْ إِلَیْهِ لِانْطِوَائِهِ عَلَیْهِ» اگر با نیزه آمدند و تو را مجروح كردند كه عیب همسایه‌ات را بگویی، این كار را نكن مگر در تمام مشورت. كه در مقام مشورت انسان باید عیب را بگوید. اگر خواستند كلاه به سرش بگذارند، به او هشدار بدهد. اگر نادانی كرد و به شما توهین كرد نسبت به او حلم داشته باش. اذیت همسایه گاهی دائمی است و گاهی فصلی است و گاهی لحظه‌ای است مثل دود وغبار و صدای رادیو و بلند گوی مسجد و گاهی پارك كردن و گاهی هم مزاحمتهای تشریفاتی است. بنده وارد جلسه می‌شوم و یك مرتبه همه جلسه را به هم می‌ریزم. درجلسات ما به ما دستور دادند سلام كردن خیلی خوب است. اما اگر وارد یك جلسه عمومی شدی سلام نكن. من دارم كلاس داری و سخنرانی می‌كنم. كسی می‌آید و می‌گوید: سلام علیكم تا می‌گوید همه هزار نفر رویشان را بر می‌گردانند كه چه كسی بود و این سلام ضرر دارد. وقتی كسی مشغول انجام كاری است سلام هم نكنید. یكی اینکه وقتی وارد شد هركس هرجا، جا هست بنشیند، كسی را بخاطر كسی بلند نكنید. هرجا، جا هست بنشیند. همسایه به گردن همسایه حقی مانند حق مادر دارد. اگر كسی همسایه‌اش را اذیت كند، بوی بهشت را نمی‌چشد و اگر كسی با همسایه‌اش خوشرفتاری كرد، خداوند گناهان او را روز قیامت می‌بخشد و اما قرآن قرآن در آیه 36 نساء می‌گوید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» بنده خدا باشید. «وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً» به خدا شرك نورزید«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادر احسان كنید «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» به همسایه دیوار به دیوارت احسان كن و گاهی وقتها وقتی شما می‌خواهی درختت خشك نشود به ان آب می‌دهی و این پی دیوار همسایه را سست می‌كند و ظلم و گناه و خلاف شرع است. لازم نیست شما در خانه‌ات درخت داشته باشی. درمدرسه همینطور است. باید در مسجد همسایه داری كنیم. آقا زمستان وضو می‌گیرد و می‌آید كنار بخاری می‌نشیند. وقتی گرم شدی باید كنار بروی. یك نفر نیم ساعت به ظهر می‌آید و تا ساعت یك بعد از ظهركنار بخاری جا می‌گیرد درست نیست. در ماشین در قسمتی كه آفتاب هست نشستی آقا بلیت من است بلیت شماست. اما كمی كه گرم شدی بلند شو و جایت را به طرف دیگر بده. تابستان سایه‌ها را به هم تعارف كنید. زمستان آفتاب را به هم تعارف كنید. اگر ما همسایه دار خوبی باشیم، انقلاب صادر می‌شود. همسایه دار خوبی هم نیستیم. وقتی كنار بخاری نشستیم تا آخر می‌نشینیم. روی صندلی تا آخر می‌نشینیم و خودخواهیم.
امیدوارم همسایه‌ای خوبی باشیم. امیدوارم داد وفریاد بلند گو مسجد ما تشییع جنازه و اشك و شادی ما كسی را اذیت نكند. این مساله بوق زدن عروسی‌ها هم ان شاءالله به گونه‌ای در این جمهوری اسلامی حل شود. می‌بینی ساعت 2بعد از ظهر نصف شب صد ماشین بوق می‌زنند او عروس می‌برد. به من چه كه او عروس می‌برد. می‌بینی ده محله از خواب می‌پرد كه یك محله عروس می‌آورد. بحث امروز من آسان است. اما همه ما به آن مبتلا هستیم كه همه به نحوی اذیت می‌كنیم امیدوارم این اذیت‌ها كم شود.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»