سید صادق شیرازی کیست؟

سید صادق حسینی شیرازی، مشهور به سید صادق شیرازی عنوان یکی از آقازادگان حوزه ی کربلا می باشد که در ۲۰ ذی‌الحجه ۱۳۶۰ قمری (۱۸ دیماه۱۳۲۰ هجری شمسی) در عراق به دنیا آمد و به سبب شان و رسومات خانوادگی، در سن ۱۰ سالگی بدون داشتن بهره ی کافی از معالم دینی، ملبس به لباس روحانیت گردید و پس از وفات پدر مجتهد خود آیت الله سید مهدی حسینی شیرازی در ۲۸ شعبان ۱۳۸۰ هجری قمری (بهمن ماه ۱۳۳۹ هجری شمسی)، به سرعت خود را مجتهد خوانده و به همراه دیگر اعضای بیت پدر، برادر ارشد خود سید محمد را مرجع تقلید نامیدند.
با این همه تفکر و سیره ی موروثیت مرجعیت در بیت شیرازی، موجب گردید تا ایشان سید محمد سی و چند ساله را پس از وفات پدر به عنوان مرجع اعلم به مرجعیت رسانده و سید صادق و سید حسن و سید مجتبی نیز در کنار ایشان، به عنوان مجتهد معرفی و اصحاب استفتاء وی را تشکیل دهند؛ البته در این میان سید حسن شیرازی پس از چندی عازم شامات گردید و به فعالیت‌های خود توسعه داد و علاوه بر سوریه در لبنان و مصر نیز به فعالیت پرداخت و در این زمینه با امام موسی صدر نیز روابط حسنه‌ای برقرار نمود؛ روابطی که در نهایت به سبب تفکرات قشری و متعصبانه ی سید حسن پس از چندی به تیرگی انجامید و کار اختلاف وی با امام موسی صدر تا به جایی رسید که امام خمینی، پرداخت سهم امام به طلاب و شاگردان سید حسن شیرازی را حرام اعلام کرد و در مقابل سازمان امنیت رژیم پهلوی (ساواک) نیز برای قدرت‌گیری سید حسن تلاشهای بسیاری نمود؛ تلاشهایی که شهید چمران در جایی به آن اشاره و رسما اعلام می کند که طرفداران سید حسن با جنگ تبلیغاتی اعصاب ما را ناراحت می‌نمایند و شهدای ما را مسخره کرده، می‌گویند شهید نیستند.
و از دیگر سو نیز سید مجتبی که در دوران پهلوی به ایران آمده بود نیز با پیروزی انقلاب اسلامی، به سرعت به دامان انگلیس رفته، مقیم لندن شد و در آنجا فعالیتهای به اصلاح اسلامی و تبلیغی خود را پیگیری نموده و در این میان تنها سید صادق دوشادوش سید محمد در سال ۱۳۴۹ هجری شمسی به کویت عظیمت نموده و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی به قم آمده و کربلاییها را تحت لوای حزب شیرازیها و مرجعیت نوادگان میرزای شیرازی سازماندهی نمودند.
اعلام مرجعیت سید محمد شیرازی اگر چه در ابتدا با مخالفتهای شدید و موضع گیری وسیع علمای تراز اول آن دوران از جمله آیت الله سید ابوالقاسم خویی و مرحوم آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی همراه و حتی مورد انکار استاد وی آقای شیخ یوسف حایری قرار گرفت، اما به مرور زمان و به سبب توانمندی ایشان بر ایجاد استحکام سازمانی قوی از کربلاییها، حول خود و متحزب نمودن جمعی از روحانیون که اگر چه وزنه علمی بالایی نداشتند و چندان مشهور و سرشناس نبودند، اما با انتشار اعلامیه‌ای به اعلمیت و جایزالتقلید بودن ایشان گواهی و با تلاش بسیار این اعلامیه را به سرعت در سراسر عراق و همچنین کویت پخش نموده؛ در نهایت همه ی این اقدامات موجب شد تا سید محمد بتواند بر اوضاع مسلط و مرجعیت خود را قوت بخشیده و سازمانی حزبی از کربلاییها را تحت مرجعیت خود، به گونه ای هماهنگ و یک‌نواخت سامان دهد که با حرکتی برنامه ریزی شده مرجعیت را به عنوان امری وراثتی در بیت شیرازی مبدل و تفکر وراثتی بودن مرجعیت از برای نسل میرزای شیرازی را به عنوان تصوری غیر قابل انکار در ایشان نهادینه سازد.
[آیت‌الله العظمی] آقای خویی و [آیت‌الله العظمی] آقای شاهرودی هر یک به طور جداگانه اعلامیه‌ای علیه ایشان صادر کردند. آقای شاهرودی در اعلامیه‌اش متذکر شده بود که آقای شیرازی مجتهد نیست و شاهد بر این مدعا، نیز استاد وی آقای شیخ یوسف حائری است که در نوشته‌ای تصریح کرده، آقای شیرازی به حد اجتهاد نرسیده است. در مرحله بعد حملات، شدت بیشتری پیدا کرد و مرحوم آقای خویی در سئوالی که از ایشان شده بود طوری جواب داده بود که حیثیت ایشان خدشه دار شد … مرحوم آقای خویی در جواب مرقوم کرده بود که کار این سید، شبه‌ناک است و دادن وجوهات به وی جایز نیست.
سکوت حضرت امام در قبال اعمال و رفتار آقای شیرازی
با این که در بدو ورود امام به عراق و به ویژه شهر کربلا آقای شیرازی استقبال شایانی از ایشان کرد و رابطه خوب و گرمی بین‌شان پدید آمد، منتهی بعداً این ارتباط به سردی گرایید و در سفرهای بعدی حضرت امام به کربلا، توجهی از سوی آقای شیرازی نشان داده نمی‌شد و یا وقتی ایشان به نجف می‌آمد به ملاقات حضرت امام نمی‌رفت. به هر حال این وضعیت به همین صورت تا زمان عزیمت آقای شیرازی به کویت ادامه یافت اما بعد از استقرار ایشان در کویت، دوستان و حامیان ایشان حملاتی را علیه امام ترتیب دادند و شروع به بدگویی و بستن اتهام‌های ناروا علیه ایشان کردند و در این زمینه بعضی از نزدیکان آقای شیرازی به ویژه فالی با تفسیق و حتی تکفیر حضرت امام کار را به اوج خود رساندند و این ناسزاها از آن زمان و حتی بعد از ورود آقای شیرازی به ایران ادامه یافت.
با وصف حال حضرت امام در تمام این مراحل از موضع‌گیری صریح و علنی درباره ایشان از نشر سیاسی و همچنین اجتهاد و عدالت خودداری می‌کرد. یادم می‌آید که یک بار جمعی از کویتی‌ها که علی‌الظاهر وادار شده بودند، خدمت امام رسیدند و درباره آقای شیرازی و این که ایشان مجتهد و عادل هست یا نه، سئوال نمودند؛ ولی حضرت امام نفیاً یا اثباتاً جوابی ندادند که موجب ناراحتی این‌ها و بعضی از بزرگان مثل آقای خویی شده بود.
بر این اساس مرجعیت سید صادق به گونه ای کاملا سهل حاصل گردید؛ زیرا تشکیلات حزبی کربلاییها در زمان حیات سید محمد مبادرت به طرح مرجعیت سید صادق نموده و موجب شد تا پس از وفات سید محمد در ۲۷ آذر ۱۳۸۰ هجری شمسی، مرجعیت عامه به گونه ای کاملا برنامه ریزی شده و به صورتی امری بدیهی بر سید صادق اطلاق گردد؛ از این جهت تشکیلات حزبی سید محمد طی ۴۰ سال فعالیت مداوم و سازمان یافته وی و ارتباط ایشان با همه کربلایی‌ها در اقصی نقاط جهان موجب شد تا حرکت یک‌نواخت و برنامه ‌ریزی شدهای از برای مرجعیت سید صادق به جای برادر در زمان حیات سید محمد آغاز گردد؛ حرکتی ویژه ای که در نهایت موجب شد تا بعد از فوت ایشان در شهر قم، عملا سید صادق به عنوان بزرگ خاندان شیرازیها، به سرعت مبدیل به آیت الله العظمی و معروف به مرجع عالیقدر جهان تشیع گردد.
مبدل سازی سید صادق به آیت الله العظمی در سال ۱۳۸۰ هجری شمسی، همراه با گسترش شدید فضای رسانه ای و تغییرات اساسی در روند اطلاع رسانی و ارتباطات در ایران و به طور کلی در سطح جهان بود؛ موضوعی که سبب شد تا روند فعالیت حزب کربلاییها حول بیت شیرازی، ماهیتی سایبری یافته و فعالیتهای فرقه ی شیرازی در حوزه های مختلف، بر بهره کشی حداکثری ایشان از ظرفیت فضای سایبر و حول استفاده ی حداکثری از قاب مدیا استوار گردد
البته از آنجا که فرقه ی شیرازیها امام حسین علیه اسلام را ما یملک خود دانسته و امر مرجعیت را ودیعه ای الهی در خاندان خود می دانند، لذا حضور پر رنگ این فرقه در فضای سایبر نیز عموما با بِرند و عنوان امام حسین و مرجعیت همراه بوده و این همه در حالی است که فعالیتهای رسانه ای سید صادق را نمی توان منحصر در تمرکز ایشان بر موارد اختلافی میان شیعه و اهل سنت دانست و حضور فعال ایشان در تعارض با نظام اسلامی، به عنوان ام القری، به گونه ای ویژه قابل ملاحضه می باشد که مصداق آن را می توان در نقش این فرقه و شبکه های ایشان، طی وقایع فتنه ی ۱۳۸۸، به روشنی پیگیری نمود.
به عبارتی دیگر، اگر چه سید صادق همانگونه که هیچ گاه سید محمد با نظام اسلامی دل صاف ننمود، همواره بر مخالفت با جمهوری اسلامی مصر می باشد، اما اصرار او در زمان آیت الله العظمی، بر خلاف برادرش سمت و سویی جدید به خود گرفته و در این راستا فرقه ی شیرازی‌ها حتی از جسم سید محمد برای اعلام مواضع سیاسی‌شان علیه نظام جمهوری اسلامی دریغ نکرده و علی‌رغم اینکه به دستور رهبری در صحن حرم حضرت معصومه برای قبر سید محمد شیرازی جایابی صورت گرفته بود، اما فرقه ی شیرازی در یک اقدام کاملا هماهنگ، تشییع جنازه سید محمد را به یک میتینگ سیاسی مبدل و اقدام به ایجاد بلوا و آشوب در قم نمودند که در این میان اگر چه نیروهای امنیتی در مقابل ایجاد چنین آشوبی ایستادگی کرده و تابوت سید محمد شیرازی را برای دفن به حرم مطهر انتقال دادند، اما این ماجرا تا سال‌ها مستمسکی از برای فحاشی و حمله فرقه ی شیرازی به شخص مقام معظم رهبری و ابراز انزار از نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
همچنین رویکرد شیرازیها در اصرار بر تقابل خود با نظام اسلامی موجب شد تا این فرقه در طی فتنه ی ۸۸، به صورت کامل در برابر نظام اسلامی بسیج نماید که در این راستا حضور فعال شخص سید صادق در دوران فتنه و سخنرانیهای عجیب وی در دفاع از منافقین و بهاییان و اهانت کنندگان به امام حسین علیه السلام را می توان مصداقی بارز از برای سمت و سوی جدید فعالیت ضد نظام اسلامی فرقه ی شیرازیها ارزیابی نمود؛ سمت و سویی جدیدی که موجب شادمانی گسترده و حمایتهای بی دریغ آمریکاییها و انگلیسیها از این فرقه و در اختیار قرار دادن مقادیر قابل توجهی از امکانات به منظور تحقق اهداف ایشان گردیده است.
در مجموع فرقه شیرازیها امروزه تحت سرپرستی سید صادق، علاوه بر آنکه وهن شیعه، در منظر عموم انسانهای مسلمان و غیر مسلمان فراهم می سازد؛ مواضع وحدت بخش امام امت در بیداری اسلامی را نیز هدف هجوم خود قرار داده و با تزریق منابع نامعلوم و البته نامحدود مالی، اقدام به فحاشی و توهین به مقدسات اهل سنت نموده و با ترویج برخی شعائری که موجب تفرقه اساسی بین برادران سنی و شیعه می شود، همانند تشویق به برگزاری و نمایش رسانه ای هفته برائت در طول هفته وحدت و ترسیم و ترویج رسانه ای عید غدیر ثانی، بر موضع طرفداری احمقانه از شیعه برآمده و در عین حال با فحاشی نسبت به مقام معظم رهبری، بعد از تکفیری ها، تنها جریان مسلمانی محسوب می شوند که علیه سید حسن نصرالله در لبنان فعالیت می کنند.

دانستنی‌هایی جالب از قرآن کریم


قرآن کریم، کتاب سعادت بشر و معجزه جاوید پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) است. در اینجا به دانستنی‌های جالبی از قرآن اشاره می‌کنیم.

آیا میدانید که ... چهار عبارت قرآنی هست که در هر یک از آن‌ها، چهار تشدید متوالی وجود دارد:
1. نسیّاً رَّبُّ السّماوات (مریم، 64 و 65)؛
2. فی بحرٍ لُّجّیٍّ یَّغْشاه موج (نور، 40)؛
3. قولاً مّن رَّبٍّ رَّحیم (یس، 58)؛
4. ولقد زّیّنّا السَّماءَ (ملک، 5)

آیا میدانید که ... تعداد 1015030 نقطه در قرآن بکار رفته است.
آیا میدانید که ... تعداد 5098 محل وقف در قرآن وجود دارد.
آیا میدانید که ... تعداد 39586 عدد کسره در قرآن بکار برده شده است.

آیا میدانید که ... قرآن در 23 سال بر پیامبر نازل شد.

 

--------------------------------------------------
آیا میدانید که ... تعداد 19253 عدد تشدید در قرآن بکار برده شده است.
آیا میدانید که ... بهترین نوشیدنی که در قرآن ذکر شده، شیر می‌باشد.
آیا میدانید که ... بهترین خوردنی که در قرآن ذکر شده، عسل می‌باشد.
آیا میدانید که ... بزرگ‌ترین عدد در سوره صافات آیه 147 آمده که صد هزار می‌باشد.
آیا میدانید که ... کمترین حرفی که در قرآن بکار رفته، حرف (ظاء) می‌باشد.

 

--------------------------------------------------

آیا میدانید که ... در سوره نساء به قوانین ازدواج اشاره شده است.
آیا میدانید که ... آیه‏ای که سر بریده امام حسین (ع) در شام تلاوت نمود، آیه 9 سوره کهف می‌باشد.
آیا میدانید که ... در آیه 6 سوره مائده، مراحل وضو بیان شده است.
آیا میدانید که ... حضرت سلیمان نخستین شخصی بود که «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشت.
آیا میدانید که ... حضرت موسی (ع) داماد حضرت شعیب (ع) بود.

 

--------------------------------------------------
آیا میدانید که ... بزرگ‌ترین سوره قرآن دارای 25500 حرف می‌باشد.
آیا میدانید که ... تعداد کلمات سوره تکویر برابر با تعداد سوره‌های قرآن است.
آیا میدانید که ... سوره اخلاص به نسب نامه خداوند معروف است.
آیا میدانید که ... سوره حمد دو بار بر پیامبر نازل شده، یک‌بار در مکه و یک‌بار در مدینه.
آیا میدانید که ... سوره عادیات منسوب به حضرت علی (ع) است.

 

--------------------------------------------------

آیا میدانید که ... حضرت ادریس (ع) اولین شخصی بود که لباس دوخت و خط نوشت.
آیا میدانید که ... پرنده‏ای که در دربار حضرت سلیمان (ع) خدمت می‌کرد، (هدهد) نام داشت.
آیا میدانید که ... به حیوانی که از طرف خدا وحی شد، زنبور بود. (آیه 68 سوره نحل)
آیا میدانید که ... صحیفه سجادیه به خواهر قرآن معروف است.
آیا میدانید که ... رودکی، ناصرخسرو و حافظ شاعرانی بودند که در نوجوانی حافظ کل قرآن بودند.

 

--------------------------------------------------
آیا میدانید که ... سلمان فارسی اولین شخصی بود که سوره حمد را به زبان فارسی ترجمه کرد.
آیا میدانید که ... استاد محمود خلیل الحصری، اولین کسی بود که قرآن را به روش ترتیل خواند.
آیا میدانید که ... قرآن دارای 114 سوره است.
آیا میدانید که ... قرآن دارای 30 جزء است.
آیا میدانید که ...  قرآن دارای 120 حزب است.

با این دو عکس چه حالی به شما دستمی دهد؟

 
 
 
عکس های محرم و عاشورا - عکس محرم - عکس عاشورا - محرم - عاشورا - علی اکبر
 
 
 
عکس های محرم و عاشورا - عکس محرم - عکس عاشورا - محرم - عاشورا - امام حسین - ظهر عاشورا
 
 

اطلاعات قرآنی برای همه

عروس قرآن : سوره الرّحمن

بزرگترین سوره : سوره بقره

بزرگترین آیه : سوره بقره  ، آیه282

کلمه وسط قرآن : ( ولیتلطف ) سوره کهف ، آیه 19

بزرگترین کلمه قرآن : ( فاسقیناکموه ) سوره حجر ، آیه 22

اوّلین سوره که نازل شد : سوره علق

تعداد سوره های قرآن : 114

تعداد حزب قرآن : 120

تعداد حروف قرآن : 323671

تعداد بسم الله : 113

سجده های مستحب قرآن :  11 آیه

سوره ای که حرف ( ف ) درآن نیست : سوره حمد

سوره ای که در تمام آیاتش کلمه الله است : سوره مجادله

امید بخش ترین آیه : قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه الله

قلب قرآن : سوره یس

کوچکترین سوره : سوره کوثر

کوچکترین آیه : طه

حرف وسط قرآن : ( ت )

آخرین سوره ای که نازل شد : نصر

تعداد جز قرآن :  30  جز

تعداد کلمات قرآن :  77437

تعداد آیات قرآن :  6236   

تعداد حروف مقطعه :  71 حروف در آغاز 29 سوره

مهمترین آیه قرآن : آیة الکرسی

سوره ای که حرف ( م ) در آن نیست :  سوره کوثر (به غیر از بسم الله)

عدالت آمیز ترین آیه :  ان الله یامر بالعدل و الاحسان

ترس آور ترین آیه : فمن یعمل مثقال ذره شراً یره

شعر زیبایی که برروی سنگ قبر حضرت عباس حک شده.

 

طاولی قبة السماء اعتلاء        واکسفى الشمس رفعة واجتلاء

در بلندی از گنبد آسمان فراتر برو و بلندی و شکوه آسمان را بپوشان.

انت للخلد صخرة اثبتتها        قوة الحق فی الحیاة بناء

تو برای جاودانگی، صخره ای هستی که نیروی حق در زندگی ساختار آن را ثابت نگه داشته است.

فیک کنز الإیمان طلسُمه        الله فضاعت فیه القرون هباء

گنج ایمان در توست که طلسمش خداوند است و قرن ها بر آن گذشته است.

هو رمز البقاء فی فلک لم        یحو الا ما سوف یلقى الفناء

او رمز ماندگاری فلک است و اگر او نبود قطعا فلک نابود می شد.

بطل الطـف فیک والطف افق        جاوز الافق أنجماً وسمآء

قهرمان طف در توست و طف افقی است که از افق ستارگان و آسمان فراتر رفت.

ها هنا قد ثوى أبا الفضل دُنیاً        تـسحر الروح روعة وصفاء

آری در اینجا ابوالفضل العباس مسکن گزیده است دنیایی که روح را در شکوه و آرامش مجذوب خود می کند.

ها هنا مشرق العقـیدة زهوُ        بشـعاع غطى الوجــود سـنـاءُ

اینجا محل طلوع عقیده است و دارای پرتوی است که وجود را سرشار از نور می کند.

هاهنا جسمـه الموزع مکنوزُ        علیه ظل الالهُ أفاء

در اینجا پیکر پاره پاره ی حضرت ابوالفضل(ع) نهفته است و بر آن سایه خداوند برگشته است.

والیدان المقطوعتان تشیران        لمعنى أعیى الحروف أداءُ

و دو دوست قطع شده که به مفهومی اشاره می کند که حروف از ادای آن ناتوانند.

أیها الصخرة العظیمة باهی        بعلاه الأملاک والأنبیاء

ای صخره عظیمی که فرشتگان و انبیا به واسطه بزرگی اش به خود می بالند.

رفع الله للحکیم مقامــــــــــــاً        دونه یخـــــــشع الزمان أحتــذاء

خداوند مقام حکیم را بالا برد که در مقابلش روزگار سر فرود می آورد.

ایة الله ما تحداه باغ        بقواه الا تـلاشى عیاء

نشانه ی خداوند که هیچ ستگری با نیروهایش نتوانست در برابر او مقاومت کند.

أشاء أن یسبق الحیاة بمعنى        عنه أعــــنی تفکـیرها أیــــــحاء

با آوردن معنایی در باره او، می خواهم از اندیشه و اشارات  زندگی  پیشی بگیرد.

بعد ما أنشأ الضریح نشیداً        أسکر الفن روعة وبهـــاء

پس از آنکه ضریح حضرت ابوالفضل سرودی را ایجاد کرد که عظمت و شکوه و جلال هنر را مست کرد.

أرسل الآیة التی رفعتها        قدرة الحق فی الخلود لواء

نشانه ای را فرستاد که قدرت حق در جاودانگی پرچم آن را برافراشت.

صخرة ابدعتها فکرة الفن        فلاحت قصـیدة غراء

صخره ای که ایده فن آن را ابداع کرد و قصیده ای غرور انگیز را نمایان کرد.

وعلیها رف مجـــد أبی الفضل        فتزداد شــــــــــــــــــوکة وعلاء

در این قصیده بزرگواری ابوالفضل عباس(ع) ذکر شده و باعث  افزایش شوکت و عظمت آن شده است.

صان فیها للجعفریة شأنا        قد اغاض الحـساد والاعداء

در آن شان و منزلت شیعه جعفری حفظ شده است که حسودان و دشمنان را به خشم واداشته است.

بارک الله فی عزیمة ابـراهیم        أذا حاکت القضاء مضاء

اراده ابراهیم مبارک باشد چه آنکه قضا و قدر در محکمی از آن تقلید کرد.

صارع الحادثات تلاشت        دونه وازدها بها کبریاء

با حوادث قضا و قدر درگیر شد و درمقابلش متلاشی شدند و کبریا به واسطه آن اراده به خود بالید

داماد قرآن (سوره قمر )،عروس قرآن (الرحمن)

این سوره به خاطر مکی بودنش بحث هایی از مبدا و معاد دارد، و مخصوصا بیانگر کیفرهای گروهی از اقوام پیشین است که بر اثر لجاجت و عناد و پیمودن راه کفر و ظلم و فساد یکی، پس از دیگری، به عذاب‌های کوبنده اللهی گرفتار و هلاک شدند. و به دنبال هر یک از سر گذشت‌ها جمله ﴿وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ﴾("ما قرآن را برای تذکر، آسان ساختیم.آیا کسی هست که متذکر شود") تکرار می‌کند تا درسی باشد برای مسلمین و کفار.

به طور کلی محتوای این سوره را در چند بخش می توان خلاصه کرد:

  1. آغاز سوره که از مساله نزدیکی قیامت و موضوع شق القمر و اصرار مخالفان در انکار آیات الهی سخن می گوید.
  2. در بخش دیگر از نخستین قوم سرکش و متمرد و لجوج، یعنی قوم نوح و مساله طوفان به صورت فشرده ای بحث می کند.
  3. بخش دیگر داستان قوم عاد و عذاب دردناک آن‌ها را شرح می دهد.
  4. -در چهارمین بخش سخن از قوم ثمود و مخالفت آن‌ها با پیامبرشان صالح و همچنین معجزه ناقه و بالاخره مجازات آن‌ها با صیحه آسمانی است.
  5. سپس به سراغ قوم لوط می رود و ضمن اشاره گویا و فشرده ای به کفر و انحراف اخلاقی آن‌ها به قسمتی از عذاب دردناکشان اشاره می کند.
  6. در بخش دیگر سخن بسیار کوتاهی از آل فرعون و مجازات آن‌ها آمده است.
  7. و در آخرین بخش مقایسه ای میا این اقوام و مشرکان مکه و مخالفان پیامبر اسلام کرده، آینده خطرناکی را که در صورت ادامه این راه در پیش دارند بازگو می کند، و سوره را با شرح قسمتی از مجازات مجرمان در قیامت و پاداش‌های عظیم پرهیزکاران پایان می دهد.

وجه تسمیه

نامگذاری سوره به قمر به مناسبت نخستین آیه سوره است که از شق القمر بحث می کند.

فضیلت تلاوت سوره

در حدیثی از پیغمبر گرامی اسلام می خوانیم : "هرکس سوره "اقتربت"(قمر) را یک در روز در میان بخواند روز قیامت در حالی برانگیخته می‌شود که صورتش همچون ماه در شب بدر است، و هرکس آن را هر شب بخواند افضل است، و در قیامت نور و روشنایی صورتش بر سایر خلایق برتری دارد. "

مسلما این درخشندگی صورت در صحنه قیامت نشانه ایمان قوی و راستینی است که در سایه تلاوت این سوره و تفکر و سپس عمل به آن حاصل شده است نه تلاوتی خالی از اندیشه و عمل.

عروس قرآن (سوره الرحمن)

الرحمن و نام دیگرش «آلاء» پنجاه و پنجمین سوره قرآن است كه مكی  و 78 آیه دارد.

در فضیلت این سوره از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده كه فرمودند هر چیزی عروسی دارد و عروس قرآن سوره الرحمن است . 
 
و در روایات دیگری آمده : هركسی سوره الرحمن را قرائت كند خداوند به ضعف و ناتوانی او رحم می آورد و او توانایی ادای شكر نعمت های خدا دادی را پیدا می كند. 
 
امام صادق علیه السلام فرمودند: از قرائت سوره الرحمن و عمل به آن غافل نباشید زیرا این سوره در دل منافقان استقرار نمی یابد. در روز قیامت خداوند این سوره را به شكل انسانی در بهترین شكل و خوشترین بو وارد می كند تا اینكه در جایگاهی كه نزدیكتر از آن وجود ندارد نزد خداوند می ایستد آنگاه خداوند می فرماید چه كسی در دنیا همواره تو را قرائت می كرد؟
 
سوره الرحمن در جواب می گوید ای پروردگارم فلان و فلان پس از آن چهره ایشان سفید و نورانی می شود خداوند به این گروه می فرماید هر كس را كه دوست دارید شفاعت كنید آن گاه خداوند می فرماید به بهشت وارد شوید و هرجایی كه دوست دارید سكونت گزینید. 
 
از امام صادق علیه السلام نقل شده: هر كس سوره الرحمن را قرائت كند و همه جا پس از آیه «فبای الاء ربكما تكذبان» بگوید: «لابشیء من الائك رب اكذب» اگر در آن روز یا شب از دنیا برود شهید محسوب می شود. 
 
از حضرت زهرا سلام الله علیها روایت شده است: قرائت كننده سوره الرحمن در ملكوت آسمان ها و زمین ها ساكن در بهشت فردوس خوانده می شود. 
 
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر سوره الرحمن را بنویسند و همراه كسی كه درد چشم دارد باشد، بهبود می یابد.
 
چرا عروس قرآن
 
همچنین در میان آیات و سوره‌های قرآن، بعضی از درخشندگی و برجستگی خاصی برخوردارند که ائمه‌علیهم السلام به آن‌ها اشاره کرده‌اند. از آن جمله سوره «الرحمن» است که «عروس قرآن» لقب گرفته است.(مستدرک الوسائل، ج 4، ص 351: روی عن موسی بن جعفر، عن آبائه عنه قال: «ولکل شی‌ء عروس و عروس القرآن سوره الرحمن - جل‌ذکره - ».)
 
اما چرا «عروس» و نه چیز دیگر؟ معلوم است که به خاطر زیبایی این سوره است، آن هم زیبایی مفاهیم این سوره، نه زیبایی ظاهر آیات و الفاظ آن؛ چه اینکه ظاهر آیات این سوره چندان تفاوتی با دیگر سوره‌ها ندارد و شاید بتوان سوره‌های زیباتری هم از نظر نظم و نثر در قرآن پیدا کرد که به آن‌ها لقب «عروس» داده نشده است.
 
آثار و بركات سوره
 
1)آسان شدن امور :
 
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر كس این سوره را بنویسد و به خود همراه داشته باشد خداوند هر كار سختی را برای او آسان می كند. 
 
2) درمان درد چشم
 
امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر سوره الرحمن را بنویسند و همراه كسی كه درد چشم دارد باشد، بهبود می یابد.
 
3) بهبود بیماری طحال، قلب و...
 
مرحوم كفعمی در كتاب المصباح آورده است : اگر سوره الرحمن را بنویسند و بشویند و از آب آن بیاشامند برای بیماری طحال و دردها و بیماری های قلب مفید است و اگر نوشته آن را برای درد چشم و بیماری صرع به همراه داشته باشند بهبود می بخشد.
 
4)آسان شدن وضع حمل:
 
برای تسهیل وضع حمل آیه «سنفرغ لكم ایها الثقلان فبای الاء ربكما تكذبان» را بنویسند و بر پشت حامله ببندند بعد كه فارغ شد آن را باز كنند.

مساجد مهم استان لرستان

مسجد سلطانی

 

که امروزه با نام مسجد امام شناخته می‌شود یکی از بناهای تاریخی دیدنی شهر بروجرد است که در مرکز شهر و در کنار راسته بازار بروجرد بنا نهاده شده است. این مسجد در زمان فتحعلی شاه قاجار بر روی ویرانه‌های یک مسجد بسیار قدیمی ساخته شد و یکی از بزرگ‌ترین مسجدهای تاریخی کشور می‌باشد. دو نمونه نسبتاً مشابه در همان زمان در شهرهای قزوین و تهران ساخته شدند که هر سه این مسجدها در دوره پهلوی تحت نام مسجد شاه شناخته می‌شدند. معماری مسجد سلطانی بروجرد برگرفته از معماری مسجد شاه تهران است. مسجد سلطانی بروجرد به لحاظ فرم معماری از نوع مساجد چهار ایوانی است و پلان آن همانند مسجد امام تهران و مسجد النبی قزوین است اما از آنها بزرگتر و قدیمی تر است . مسجد سلطانی بروجرد با بیش از ۷۰۰۰ متر مربع وسعت، بزرگترین مسجد تاریخی غرب ایران است.

 

مسجد جامع بروجرد

 

که با نام مسجد جمعه (با گویش بروجردی مچد جمه maččed jomma ) نیز شناخته می‌شود، مسجدی تاریخی و از بناهای معماری سرشناس در شهر بروجرد است. مسجد جامع بروجرد یکی از نخستین مسجدهای ساخته شده در ایران است که در قرن دوم تا سوم هجری در شهر بروجرد بنا نهاده شده است. این مسجد در یکی از محله‌های تاریخی شهر نام دو دانگه واقع شده و به لحاظ معماری و قدمت، از بناهای منحصر به فرد استان لرستان و شهر بروجرد است.

 

مسجد جامع خرم آباد

 

در سال ٩۷۰هجری قمری به دستور (شاه پرور سلطان)_ دختر (آغور بیک) (همسر شاه رستم از اتابکان لر کوچک ) ساخته شد . این مسجد در سال ۱۱۱۰هجری قمری به دستور شاه سلطان حسین صفوی تعمیر شد و سنگ نوشته مربوط به این فرمان هم اکنون در بخش سنگ نوشته‌های تاریخی ( دژ شاهپور خواست ) نگهداری می‌شود . در سالهای بعد نیز مسجد دو بار تعمیر شده است ، یک بار توسط خدایی خان حسنوند (جد اعلای طایفه حسنوند ) و بار دوم بنا به وصیت ملا محمد تقی خرم آبادی در دوره کریم خان زند و توسط شخصی به نام زکی خان . بیش از نیم قرن پیش هنگام خیابان کشی ، قسمتی از مسجد قدیمی ویران شد . بنای مسجد کنونی خرم آباد که روی خرابه‌های قبلی ساخته شده است ، چندان هم قدیمی نیست و در ساختمان آن ، ریزه کاری‌های هنری چشمگیر دیده نمی‌شود . این بنا تا پس از جنگ جهانی دوم رونقی نداشت . در سال ۲۲۳۱ هجری شمسی ، گروهی از اهالی منطقه آن را ترمیم کرده و در شمال و جنوب آن حجره هایی ساختند و آن را به حوزه علمیه تبدیل کردند . گویا در گذشته نیز حوزه درس طلاب دینی بوده و از قدیم به نام مدرسه اشتهار داشته است . در رواق شرقی مسجد ، کتابخانه ای با کتاب‌های اهدایی مرحوم آیت الله کمالوند وجود دارد .

همسایه قرآن

بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمد لله رب العالمین علی سیدنا و نبینا محمد و علی اهل بیته و لغته الله علی اعدائهم اجمعین»
عرض كنم آیه‌ای را می‌خواهم برایتان بگویم كه متن قرآن و حدیث است و متن نهج البلاغه و متن زندگی همه ماست. علم به این آیه چقدر آسان است و عمل به آن چقدر مشكل است؟ بعضی چیزها علمی مشكل است ولی عملش آسان است. بعضی چیزها خیلی آسان است ولی عملش مشكل است. آیه را برایتان بنویسم و بحث را شروع كنیم.
می فرماید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساكینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ»(نساء/36) این قسمت را ترجمه می‌كنم ولی آن قسمتی را كه می‌خواهم شرح بدهم، این قسمت است. «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» این آیه به ما چه می‌گوید.
اول می‌فرماید بنده خدا باشید و بندگی غیر از بردگی است. برده مجبور است که برده باشد و بنده روی آگاهی وآزادی بندگی خدا را برای خودش بر می‌گزیند. بندگی غیر از بردگی است «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» بنده خدا باشید. آگاهانه، آزادانه، باشناخت و معرفت، خدا را اطاعت كنید. و تكیه گاهی غیر از خدا نداشته باشید. به خدا شرك نورزید. خط خدا را قبول كنید. به بقیه هم اعتنا نكنید. «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ»(انعام/91) بگو خدا و بقیه را دور بریز. تمام ابرقدرتها جمع شوند، نمی‌توانند یك مگس درست كنند. همه ابرقدرتها جمع شوند، نمی‌توانند روحیه بدهند و قلب یك نفر ترسورا شجاع كنند. تكیه گاه شما فقط خدا باشد، به خدا شرك نورزید و بعد می‌گوید «و بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادرتان احسان كنید. احسان به پدر و مادر زیاد آمده است. به حرفشان گوش دهید. تا مادامی كه پدر و مادر راهشان و خطشان از خط خدا منحرف نیست، سفارش شده است و ما هم باید گوش دهیم. «وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساكینِ» به بستگان نزدیك، به یتیم‌ها، به مسكین‌ها رسیدگی كنید. حالا امروز بحث من مسأله همسایه است. «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» همسایه‌ات را به او احسان كن. «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادر و بستگان و یتیمان و مساكین احسان كن و به همسایه دیوار به دیوار احسان كن «وَ الْجارِ الْجُنُبِ» جنب یعنی دور، اینکه می‌گویند فلانی جنب است، یعنی ازاین كه داخل مسجد برود، دور است. نمی‌تواند داخل مسجد برود. باید از مسجد دور باشد. از دست گذاشتن روی قرآن منع شده است. چون آدم جنب نباید دست روی قرآن بگذارد نباید داخل مسجد برود. جنب یعنی دور می‌گویند، اجتناب كن یعنی دوری کن. اجتناب از همان جنب است. یعنی دوری كن «وَ الْجارِ الْجُنُبِ» به همسایه دور هم احترام كن «وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ» آن كسی كه نزدیك تو است همسرت است. در این آیه نسبت به همسایه داری و زنداری سفارش شده است. می‌خواهیم درباره همسایه و همسایه داری مقداری صحبت كنیم. مساله‌ای كه همه ما به آن مبتلا هستیم. كسی نیست كه بگوید، من به این تذكر نیاز ندارم. از دانشمند و بی سواد و از تحصیل كرده و شهری و دهاتی مساله و آئین همسرداری و همسایه داری و. . . «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» جار یعنی همسایه و ذی القربی یعنی همسایه دور و این را هم به همسایه‌ای كه هم دین تو نیست معنی كرده‌اند. گیرم همسایه تو مسلمان نیست، یهودی كه هست، ارمنی كه هست. اگر هم مسلمان نباشد، همسایه تو است. بخاطر اینكه همسایه توست حقوق همسایه سر جایش محفوظ است. گرچه همسایه ما مسلمان نباشد. هر كه می‌خواهد باشد.
امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام وقتی ضربت خورد آخرین وصیتی كه كرد فرمود: «وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِكُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّكُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ»(نهج‏البلاغه، نامه‏47) یعنی از خدا بترسید از اینكه مراعات همسایه رانكنید. «فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّكُمْ» امیرالمومنین در آخرین وصیتش فرمود: سفارش همسایه وصیت پیغمبر است. «مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ» پیغمبر دائما سفارش همسایه را می‌كرد. «حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ» فكر می‌كردیم همسایه از همسایه ارث می‌برد. اصولا چه كسی متمدن است؟ نظریه در این مورد هست كه انسان مدنی است، آخر بعضی موجودات مدنی نیستند و وحشی هستند. مدنی از مدینه است، شهر نشینی یعنی جمع شدن، یعنی زندگی دسته جمعی، در اینكه انسان مدنی است حرفی نیست منتهی بحث اینست كه آیا ما جبرا مدنی هستیم یا طبعا مدنی هستیم. انسان مدنی است یعنی انسان طرفدار زندگی دسته جمعی است، جبرا مدنی است یعنی واقعا چون نمی‌تواند به تنهایی زندگی كند، برود كفش درست كند، از لباس می‌افتد، برود لباس درست كد، از كفش می‌افتد. برود كفش و لباس درست كند از اصلاح و نان پختن می‌افتد چون نمی‌شود تنها زندگی كرد. جبرا تن داده و تسلیم شده است یا طبعا و روی میل؟ حرفی و شكی نیست در اینكه انسان خواهان یك زندگی دسته جمعی است. حالا این زندگی دسته جمعی با جبر باشد و یا از روی طبع میل و كشش درونی باشد یا اجبار خارجی؟ اما انسان دارای زندگی متمدن است یعنی تمدن دارد. مدنی است. حالا فلسفه تمدن چیست؟ فلسفه تمدن اسلام این است كه انسانها هم به یكدیگركمك كنند و هم رفاه داشته باشد. فلسفه تمدن انسان دو چیز است: تعاون و رفاه. اگر همسایه‌ها مراعات یكدیگر را نكنند، نه تعاونی با هم دارند و نه رفاه دارند. یعنی زندگی در وسط شهر مبدل به یك زندگی وحشی می‌شود. چرا انسانها با هم می‌شوند و زندگی می‌كنند؟ برای اینكه هم كمك كنند و هم برای اینكه خوش باشند. و اگر همسایه‌ها به هم كمك نكنند و خوش نباشند، با زندگی بیابانی فرقی ندارد. دلیل این جمع شدن این است كه كمك هم كنیم. كه برای همدیگر خوشی و رفاه فراهم كنیم. واقعا اگر همسایه كمك نكند، تمدن نیست. فلسفه تمدن تعاون و رفاه است و ما همسایه هستیم.
امام صادق فرمود: «حُسْنُ جِوَارِ یعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ»(كافى، ج‏2، ص‏667) خانه‌ها را آباد می‌كند. همسایه خوب خانه‌ها را آباد می‌كند. پس تعاون مطرح است. «وَ یَزِیدُ فِی الْأَعْمَارِ» عمر را هم زیاد می‌كند. چون انسان غصه نمی‌خورد. در خوشی است و ضرر هم نمی‌بیند. حالا چند حدیث در این زمینه بگویم و بعد بگویم که وضع همسایه داری ما چگونه است؟ تمام ما به نحوی همسایه را اذیت می‌كنیم. منتهی چند نوع اذیت داریم: اذیتهای ابدی. اذیتهای این جهانی، اذیت سالی، اذیت فصلی، اذیت ساعتی، اذیت دقیقه‌ای. همه ما به نحوی اهل اذیت هستیم. منتهی بعضی اذیت هایمان سالی است، بعضی فصلی و. . .
اذیت سالی مانند این خانه‌هایی است كه می‌سازند. مثلا در كنار همسایگی انسان یك خانه می‌سازد كه نور مرا می‌گیرد، فضای مرا می‌گیرد، هوای مرا می‌گیرد. آفتاب مرا می‌گیرد. ارزش خانه من كم می‌شود. این اذیت ابدی است. می‌گوید آقا ملك خودم است. بله ملك خودت است. «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِمْ»(نهج‏الحق، ص‏572) ملك خودت است و مردم در ملك خودشان هم می‌توانند ساختمان بسازند اما مسئله اذیت را باید در نظر داشت. با این مسئله چه كنیم؟ خوشی من نباید به گونه‌ای باشد كه اسباب دردسر دیگری شود. قرآن می‌گوید: «قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشیرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی‏ سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین»(توبه/24) اگر ساختمانی كه تو دوست داری «أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ» نزد شما از خدا ورسول بهتر است. خداوند می‌گوید: به این شكل ساختن ساختمان درست نیست و حدیث می‌گوید درست نیست. اعمال و وجدان می‌گوید، درست نیست. اگر خدا و رسول خدا و خلق خدا گفتند این درست نیست و شما چون دوست داری، آن وقت چه می‌كنید؟ می‌گوید اگر كسانی ساختمان ساختنشان از رضای خدا بهتر است «فَتَرَبَّصُوا» وای به حالتان. برف می‌آید، برفهایش را به خانه همسایه می‌ریزد.
خدا شهید هاشمی نژاد را رحمت كند. قصه‌ای را نقل می‌كرد. می‌گفت كسی برفهایش را به خانه همسایه‌ای ریخته بود. می‌دانید این كاغذ بازی‌های اداری چقدر طول می‌كشد. حالا هم بعضی جاها هست ولی زمان شاه بیشتر بود. خلاصه برفهایش را به خانه همسایه‌ای ریخته بود و همسایه رفته بود و شكایت كرده بود. این پرونده طول كشیده بود تا پانزدهم مرداد و وسط تابستان! بالاخره حکم صادر كردند كه باید برفهایش را بردارد و بیرون برود. خدا پدرت را بیامرزد، برفها آب شد. ما وقتی این را از ایشان شنیدیم، خندیدیم. تا دیشب كه یك جزوه را مطالعه می‌كردم. دیدم، داستان جالب‌تری را درباره كاغذ بازی نوشته است. كسی پولی داده به دایه‌ای كه به بچه شیر بدهد. دایه پول راگرفته و شیر نداده بود. از او شكایت كردند. این مسئله باز طول کشید و سالها بعد هم بایگانی شده تا این بچه قصه شیر خوردنش تمام شده و به مدرسه و دبیرستان و دانشگاه رفته است. بعد قاضی شده است و یك روز در همان اداره ضمن بررسی پرونده‌های بایگانی این پرونده را كه می‌خواند، می‌بیند برای خودش است. حالا این جك است یا واقعیت، نمی‌دانم. قصه آقای هاشمی نژاد به واقعیت خیلی نزدیك است. گاهی وقتها آنقدرآدم را می‌دوانند كه آدم از شكایت اولش پشیمان می‌شود.
گاهی ظلم ابدی است و گاهی ظلم فصلی است، مانند اینکه برف را می‌ریزد. گاهی ظلم لحظه‌ای است. سیگار می‌كشد و دودش فرد كناری را اذیت می‌كند. با ماشین در جاده خاكی گاز می‌دهد. بوق نابجا می‌زند. نصف شب بوق می‌زند و همسایه‌ها را بیدار می‌كند. خلاصه اینكه اخلاق و خود سازی باید داشته باشیم، برای علم اخلاق كتابی نیست و بیشتر عملی است.
یكی از فضلا و دانشمندان محترم كه در مجلس خبرگان تشریف داشت از علمای وارسته تهران است كه الان ساكن تهران نیست و جای دیگر می‌نشیند. شاید قبول كردن این مطلب مشكل باشد، اما واقعیت را باید گفت. چه قبول كنید و چه نه! ! ! ایشان یک نیمه شب پشت در خانه خویش كه رسید، شك كرد كه آیا من در را بزنم و خانواده‌ام را در این وقت شب بیدار كنم، درست است یا خیر؟ منتظر من نیست كه بگویم بیدار نشسته است. خوابیده و فكر نمی‌كرده كه من بیایم. حالا در زدن من درست است یا خیر؟ پشت در خانه تاصبح نشسته است و صبح در زده است كه همسرش را از خواب بیدار نكند. آن وقت ما یك موتور به فلان قیمت می‌خریم و سی و پنج هزار نفر را از خواب بیدار می‌كنیم. یا خودمان با صدای خود بیدار می‌كنیم. یا دستمان با زدن زنگی بیدار می‌كند و یا الاغمان با نعره‌اش و یا مرغ و خروسمان و یا بچه ما و... دائما وجود ما ظلم است. امیر المومنین علیه السلام امام ما بود. وجودش عدل بود و ما شیعه او هستیم و وجودمان گاهی ظلم است. خلاصه باید همسایه‌هایی باشیم كه مردم وقتی ما را ببینند از اسلام و مكتب اسلام و از جمهوری اسلامی لذت ببرند و متاسفانه گاهی اینطور نیست. مثلا فرض كنید اخیرا هر كسی ریشی می‌گذارد و سرش را شانه نمی‌كند و لباس‌هایش را اتو نمی‌كند می‌گویند او حزب اللهی است. ‌ای بابا به یك جوان سوپردولوكس می‌گویی: بیا حزب اللهی شو! می‌گوید من مثل این شوم؟ اصلا! حالا شما به هركدام از نقاشهای ایران بگو: آقا شما یك حزب اللهی بكش! یك چیزی برایت می‌كشد دكمه هایش باز، زلفانش رفته شمال شرقی و چانه‌اش به جنوب غربی. اصلا به هر نقاشی بگویند یك حزب اللهی بكش یك آدم نتراشیده و نخراشیده می‌كشد. اصلا معنای حزب اللهی این است. حزب اللهی باید درست باشد. رهبر حزب اللهی‌ها رهبر انقلاب است. امام اینهمه در تلویزیون سخنرانی كرده است یكمرتبه دیدی جائی از بدنش را بخاراند؟ مثلا وسط سخنرانی حركات زاید انجام دهد؟ هشتاد و دو سه سال دارد، اما ترو تمیز است. همیشه هم تمیز و مرتب است. آن وقت ما جوان 20ساله تا اسم حزب الله روی او می‌آید. فورا شانه و مسواك را كنار می‌اندازد و... به نحوی نگوئید حزب اللهی كه مردم از حزب اللهی فرار كنند. به نحوی مسلمان نباشید كه مردم از روضه خوانی و از عزاداری فرار كنند. از مسلمان شدن و از مكه رفتن فرار كنند. همسایه داری نقش مهمی در صفا و محبت دارد. در اخلاق دارد.
 ما چند نوع همسایه داریم: بعضی همسایه‌ها هستند كه كمك می‌كنند و تعاون دارند. بعضی هستند كه فقط اذیت نمی‌كنند. «كَفَّ الْأَذَى»(كافى، ج‏2، ص‏667) به قول حدیث یعنی كاری به كار كسی ندارند، ظلم نمی‌كنند. بعضی ازهمسایه‌ها هستند بر ناراحتی دیگران صبر می‌كنند. حدیث داریم، امام می‌گوید، همسایه خوب كسی نیست كه كاری به كار دیگران نداشته باشد، همسایه‌ها ماشین دارند، حالا كسی كه ماشین دارد، چه كند؟ یا ماشین دارد. یا بچه دارد یا مهمانی و آمد و شد او زیادتر است. همسایه خوب كسی نیست كه كاری به كار كسی نداشته باشد. همسایه خوب كسی است كه حتی اگر از همسایه‌اش ظلم و سختی دید، صبر كند. به ما اینطور گفته‌اند: «مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَاناً «شَبْعَانَ‏» وَ جَارُهُ الْمُسْلِمُ جَائِعٌ»(بحارالأنوار، ج‏71، ص‏94) ایمان به من ندارد، كسی كه شب سیر بخوابد ولی همسایه‌اش گرسنه باشد. این حقوق همسایه در اسلام است.
پیغمبر فرمود، مدتی طول كشید، معنایش این است به خدا قسم ایمان ندارد، دوباره فرمود: «لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» باز كلامش را قطع كرد و مدتی طول كشید و بعد دوباره تكرار نمود. مردم گفتند امروزپیغمبر چرا اینطور است؟ پیغمبر امروز هر چند لحظه یكبار می‌گوید: «لَا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِر» به خدا ایمان ندارد. گفتند آخر پیغمبر چه كسی را چنین می‌گوید پرسیدند یا رسول الله منظور شما چه كسی است؟ فرمود: «مَنْ لَا یَأْمَنُ جَارُهُ بَوَائِقَهُ»(روضةالواعظین، ج‏2، ص‏388) كسی كه همسایه‌اش از دستش اذیت شود و امنیت نداشته باشد. برادر و خواهراگر همسایه‌ات را اذیت كنی، رسول الله چنین قسم خورد. فرمود: به خدا ایمان ندارد و تكرار نمود، كسی كه همسایه‌اش را اذیت كند. داد زدن در خانه، صدا از خانه بیرون رفتن، که مزاحم همسایه بشوی، برادران عزیز در خانه توپ بازی كردن به نحوی كه همسایه‌ها اذیت شوند. بازی در كوچه وقت دارد.
قال الصادق علیه السلام: «مَنْ كَفَّ أَذَاهُ عَنْ جَارِهِ أَقَالَهُ اللَّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(أمالى‏صدوق، ص‏552) امام صادق پیام داده است و فرموده اگر همسایه‌ات را اذیت نكردی، خدا گناهت را در روز قیامت می‌بخشد. حدیث دیگری داریم که می‌فرماید: «مَنْ خَانَ جَارَهُ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ جَعَلَهُ اللَّهُ طَوْقاً فِی عُنُقِهِ»(من لایحضره‏الفقیه، ج‏4، ص‏11) اگر كسی نقشه برداری می‌كند. در ساختمان كوچه به گونه‌ای زمین دیگری را تصاحب می‌كند. اگر كسی یك وجب از زمین دیگری را تصاحب كند، همین یك وجب را خداوند به ازایش طوقی از آتش به گردن شما خواهد انداخت. «حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ»(كافى، ج‏5، ص‏31) الله اكبر چه حدیث است. حدیث نابی است این حدیث از پیغمبر است. احترام و حرمت همسایه بر همسایه مانند احترام مادر است. اسلام فرموده است همانگونه كه به مادرت باید احترام بگذاری باید به همسایه‌ات احترام بگذاری «مَنْ آذَى جَارَهُ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ»(من لایحضره‏الفقیه، ج‏4، ص3‏1) كسی اگر همسایه‌اش را اذیت كند، خدا بوی بهشت را از او دریغ می‌كند.
اذیت كردن‌ها چند نوع است: گاهی اذیت به این است كه در خانه دودی به راه می‌اندازد. آبگرمكن خراب است، نمی‌رود درست كند. هر وقت می‌خواهد حمام برود. دود در همه محله می‌پیچد. گاهی وقتها دختر همسایه با وضعیت غیر اسلامی بیرون می‌آید و پسر همسایه را اذیت می‌كند. پسر همسایه، دختر همسایه را اذیت می‌كند. عفت عمومی را رعایت نمی‌کنند. قرآن می‌گوید دختران در كوچه‌ها باید طبق این آیه راه بروند: «تَمْشی‏ عَلَى اسْتِحْیاءٍ»(قصص/25) دخترخانم‌ها باید طوری راه بروند كه عفت عمومی ملاحظه شود. اذیت از دود گرفته تا آرایش ممکن است باشد. لذا به خواهرها سفارش شده در كوچه كه راه می‌روند، از خانه كه می‌خواهند بیرون برند، هرگز عطر نزنند. از هیچ رقم بویی استفاده نكنند. با اینكه پیغمبر ما بسیاری از خرجش عطر بود، ولی زن بیرون از خانه حق عطر زدن ندارد. از نظر اسلام تا در فضایی كه می‌رود، بوی عطر او تحریك و تهیجی بوجود نیاورد. پارك كردن نابجا اذیت است. بوق زدن نابجا اذیت است. بعضی از كاسبها چیزهایی كه فاسد می‌شود. آب پنیر است چیزهایی كه در مغازه آنها فاسد می‌شود در جوبی كه كنار خانه و مغازه‌شان است می‌ریزند، و آن آب متعفن و منشا میكروب‌ها می‌شود و این باعث اذیت همسایه‌ها می‌شود و چنین كاسبی بوی بهشت را حس نمی‌كند. یاحدیث دروغ است و یا من و تو دروغیم. نمی‌شود هم ما با این اعمال راست باشیم و هم حدیث راست باشد. حدیث كه از پیغمبر است پس معولم می‌شود وضع ماناجور است. لذا سفارش شده اگر غذای نوبری را پدرها می‌خواهند برای بچه‌ها بخرند، برای بچه‌های همسایه هم حتما بخرند و اگر پول ندارند برای بچه همسایه بخرند بیرون از خانه نشان ندهد یا بیرون از خانه به بچه¬اش ندهد «حُرْمَةَ الْجَارِ عَلَى الْجَارِ كَحُرْمَةِ أُمِّهِ» احترام همسایه مثل احترام مادر واجب است.
حضرت یعقوب به خدا گفت: یوسف مرا بردند. بقدری برایش سوختم كه چشمهایم را از دست دادم. خدا فرمود: یوسف را به تو بر می‌گردانیم اما یادت هست یك روز گوسفندی در خانه داشتی كشتی و كباب درست كردی و بویش در خانه همسایه‌ها پیچید و صدایشان نزدی بیایند بخورند؟ من نمی‌خواهم از خانه پیغمبر من بوی كباب بلند شود و همسایه‌ها نداشته باشند، این گوشمالی بود تا دیگر حواست را جمع كنی. بعد حضرت یعقوب از آن به بعد هر وقت می‌خواست غذا بخورد صبح و ظهر و شب می‌رفت و در كوچه داد می‌زد. ‌ای مردم بیائید و مهمان من شوید. می‌گویند یك حاجی، كسی كه وضع مالی او خوب بود، به مسجد آمده بود، می‌پرسید غنا چیست كه در اسلام داریم موسیقی كه غنا دارد حرام است غناچیست؟ البته حرام است. حالا بگذریم از اینكه غنا چیست؟ اگر آدم آهنگی را شنید و نمی‌دانست و شك داشت غنا دارد یا ندارد، می‌تواند گوش بدهد مگر اینكه یقین كند غناست، و غنا حرام است بعد این آقا وقتی پرسید غنا چیست؟ یك طنزگو یا یك لطیفه گویی گفت حاجی جان: غنا آن كفگیری بود كه شما دیشب كف دیگها می‌زدی كه بویش دل ما را برد. شما پلو و خورشت را با ته دیگش خوردی حالا آمدی می‌گویی: غنا چه آهنگی است؟ آهنگ غنا صدا‌ی همان كفگیری بود كه به ته دیگر می‌خورد و این یك طنز است و بیجا هم نیست. باید همسایه بد را افشا كرد. دانشجوی خط امام افشا كردن مخصوص مسائل سیاسی و مهره‌های درشت است باید همسایه بد را همه ما در یك مرحله افشا كنیم.
در اینجا یك قصه دارم. شخصی همسایه‌ای داشت كه آن همسایه او را اذیت می‌كرد. آمد خدمت رسول الله و گفت: یا رسول الله این همسایه مرااذیت می‌كند گفت برو و صبر كن چون پیغمبر فرموده بود صبر كن رفت و صبر كرد دوباره آمد و گفت: یارسول الله این همسایه مرا اذیت می‌كند گفت برو و صبر كن. چون پیغمبر فرموده بود صبر كن رفت و صبركرد. دوباره آمد و گفت: یا رسول الله مرا اذیت می‌كند فرمود باز هم برو صبر كن رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: یا رسول الله او مرا خیلی اذیت می‌كند پیغمبر گفت، باز هم صبر كن دفعه چهارم پیغمبر فرمود، اساست را در كوچه بریز و بنشین. مردم می‌آیند به نماز جمعه برند و هر كه می‌آید می‌گوید اینجا چرا نشستی؟ می‌گویی از دست این همسایه خسته شدم. می‌گوید خدا او را لعنت كند مردم را علیه او بشوران. پیغمبر بعد از اینكه سه مرتبه به صبر امر كرد، دستور افشا داد. حالا هركس فردا آبروی همسایه خود را نبرد! ! ! اینها شرط دارد به شرطها و شروطها. سه مرتبه صبر كرد. تذكر داد و گوش نكرد پیغمبر فرمود دست به افشای عملی بزن. افشای عملی همین بود كه اثاثیه‌اش را آورد و آبروی طرف را برد بعد آن همسایه دید اگر صبر كند تا نماز جمعه شروع شود و مردم برگردند، دیگر نمی‌تواند در شهر زندگی كند آمد گفت دستم به دامن تو قبول كردم و آن وقت به خانه برگشت.
حالا همسایه كیست؟ تا چهل خانه تقریبا در شهرهای كوچك همه با هم همسایه هستند امام زین العابدین علیه السلام حضرت سجاد رساله‌ای دارد به نام رساله حقوق كه در آن می‌گوید حق همسایه چیست؟ حق پدر چیست؟ حق همسایه چیست؟ پدر بر پسر حق دارد و پسر هم بر پدر حق دارد. معلم بر شاگرد حق دارد و شاگرد هم بر معلم حق دارد همه برگردن هم حق داریم. زمانی كنار خیابان درمیدان شوش ایستاده بودم یك ماشین می‌خواست به قم برود. گفت بیا ما كمی دویدیم گفت: آقا معذرت می‌خواهم شما را سوار نمی‌كنم. گفتم: پس به من چرا گفتی بیا؟ گفت: حالا چه حقی داری؟ گفتم: بله حق من این است كه مرا یك كیلومتر دواندی همین كه گفتی بیا من به خیال اینكه به قم می‌روی، پشت سرت یك كیلومتر دویده¬ام. همین حق من است.
دختران بر مادران حق دارند و مادران هم برگردن دختران حق دارند. آن وقت حق همسایه بیانی دارد. می‌گوید: «وَ كَرَامَتُهُ شَاهِداً»(تحف‏العقول، ص‏266) اگر نزدیك بود احترامش می‌كنیم. مثلا فرض كنید گاهی آدم در اطاق نشسته است برای خود من گاهی پیش آمده است مثلا فرض كنید اخوی بوده یا همسایه نزدیك ما بوده است افراد دیگری كه می‌آمدند پیش پای آنها روی حساب غریبه بودنشان بلند می‌شدم. این خودی‌ها كه می‌آمدند پیش پایشان بلند نمی‌شدم، می‌گفتم اینها خودمانی هستند. او اخوی است. او خویش و قوم است فامیل است، بستگان است، همسایه است، شما با او رودربایستی نداری، اما نزد بقیه آبرو داری؟
خدمت یكی از مراجع تقلید بودم. خدا او را سلامت بدارد. دامادش وارد شد، درست پیش پای او ایستاد مثل اینكه یكی از علماء است و هشتاد سال است ایشان را ندیده است. بابا این اگر داماد تو است و تو پدر زنش هستی یا برادر خانم یكدیگر هستید یا همسایه یا پسرعمو. با هم دوست هستید اما وقتی مقابل غریبه‌ها هستید، آبروی یكدیگر را حفظ كنید. و لذا افرادی هستند وقتی به غریبه‌ها چای می‌دهند، بفرمائید، بفرمائید می‌گویند اما تا به خودی می‌رسد، استكان را بر می‌دارد و به او می‌دهد.
رسول الله به بچه‌ها هم حسن و حسین نمی‌گفت. می‌گفت حسن آقا، حسین آقا و با كینه صدا می‌زد. نگو بچه است نمی‌فهمد. زنی نزد پیغمبر آمد و گفت یا رسول الله شوهرم پیر است برای شوهر كور آرایش كنم؟ چون اسلام گفته است زنها برای شوهران خودشان را آرایش كنند. شوهر من كور است و چشم ندارد كه چیزی ببیند. حالا صورت من یا سرخ باشد یا قهوه‌ای یا سیاه فرقی نمی¬کند پیغمبر فرمود: با عطر آرایش كن. شوهر نابینا هم چشم ندارد ولی دماغش كار می‌كند.
باید به همسایه كمك كرد. شاعر شعری دارد که می‌گوید: اگر كسی بخواهد همسایگی را بیاموزد از بینی همسایگی را بیاموزد. بینی همسایه خوبی برای چشم است. همین كه چشم ضعیف می‌شود و به عینك نیاز دارد جناب بینی عینك را خوب تحمل می‌كند. او همسایه خوبی است. همینكه یكی از همسایه‌ها ضعیف شد و به كمك نیاز دارد همسایه باید به او كمك كند.
«وَ كَرَامَتُهُ شَاهِداً» امام سجاد می‌گوید. اگر همسایه نزدیك آمد نگو او خودمانی است. پیش پای او بایست و مانند غریبه به او احترام بگذار «فَحِفْظُهُ غَائِباً» وقتی هم غایب است حفظش كن اگر به او نعمت رسید «لَا تَحْسُدْهُ عِنْدَ نِعْمَة» بگو الحمد لله رب العالمین از اینكه همسایه‌ات دارد لذت می‌برد خوشحال باش كه همسایه‌ات دارد. «وَ نُصْرَتُهُ وَ مَعُونَتُهُ فِی الْحَالَیْنِ جَمِیعاً» اگر كمك خواست به او كمك كن. اگر عیبی داشت عیب‌هایش را جستجو نكن و اگر ناخودآگاه عیب را فهمیدی حفظ كن «لَوْ بَحَثَتِ الْأَسِنَّةُ عَنْهُ ضَمِیراً لَمْ تَتَّصِلْ إِلَیْهِ لِانْطِوَائِهِ عَلَیْهِ» اگر با نیزه آمدند و تو را مجروح كردند كه عیب همسایه‌ات را بگویی، این كار را نكن مگر در تمام مشورت. كه در مقام مشورت انسان باید عیب را بگوید. اگر خواستند كلاه به سرش بگذارند، به او هشدار بدهد. اگر نادانی كرد و به شما توهین كرد نسبت به او حلم داشته باش. اذیت همسایه گاهی دائمی است و گاهی فصلی است و گاهی لحظه‌ای است مثل دود وغبار و صدای رادیو و بلند گوی مسجد و گاهی پارك كردن و گاهی هم مزاحمتهای تشریفاتی است. بنده وارد جلسه می‌شوم و یك مرتبه همه جلسه را به هم می‌ریزم. درجلسات ما به ما دستور دادند سلام كردن خیلی خوب است. اما اگر وارد یك جلسه عمومی شدی سلام نكن. من دارم كلاس داری و سخنرانی می‌كنم. كسی می‌آید و می‌گوید: سلام علیكم تا می‌گوید همه هزار نفر رویشان را بر می‌گردانند كه چه كسی بود و این سلام ضرر دارد. وقتی كسی مشغول انجام كاری است سلام هم نكنید. یكی اینکه وقتی وارد شد هركس هرجا، جا هست بنشیند، كسی را بخاطر كسی بلند نكنید. هرجا، جا هست بنشیند. همسایه به گردن همسایه حقی مانند حق مادر دارد. اگر كسی همسایه‌اش را اذیت كند، بوی بهشت را نمی‌چشد و اگر كسی با همسایه‌اش خوشرفتاری كرد، خداوند گناهان او را روز قیامت می‌بخشد و اما قرآن قرآن در آیه 36 نساء می‌گوید: «وَ اعْبُدُوا اللَّهَ» بنده خدا باشید. «وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَیْئاً» به خدا شرك نورزید«وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» به پدر و مادر احسان كنید «وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏» به همسایه دیوار به دیوارت احسان كن و گاهی وقتها وقتی شما می‌خواهی درختت خشك نشود به ان آب می‌دهی و این پی دیوار همسایه را سست می‌كند و ظلم و گناه و خلاف شرع است. لازم نیست شما در خانه‌ات درخت داشته باشی. درمدرسه همینطور است. باید در مسجد همسایه داری كنیم. آقا زمستان وضو می‌گیرد و می‌آید كنار بخاری می‌نشیند. وقتی گرم شدی باید كنار بروی. یك نفر نیم ساعت به ظهر می‌آید و تا ساعت یك بعد از ظهركنار بخاری جا می‌گیرد درست نیست. در ماشین در قسمتی كه آفتاب هست نشستی آقا بلیت من است بلیت شماست. اما كمی كه گرم شدی بلند شو و جایت را به طرف دیگر بده. تابستان سایه‌ها را به هم تعارف كنید. زمستان آفتاب را به هم تعارف كنید. اگر ما همسایه دار خوبی باشیم، انقلاب صادر می‌شود. همسایه دار خوبی هم نیستیم. وقتی كنار بخاری نشستیم تا آخر می‌نشینیم. روی صندلی تا آخر می‌نشینیم و خودخواهیم.
امیدوارم همسایه‌ای خوبی باشیم. امیدوارم داد وفریاد بلند گو مسجد ما تشییع جنازه و اشك و شادی ما كسی را اذیت نكند. این مساله بوق زدن عروسی‌ها هم ان شاءالله به گونه‌ای در این جمهوری اسلامی حل شود. می‌بینی ساعت 2بعد از ظهر نصف شب صد ماشین بوق می‌زنند او عروس می‌برد. به من چه كه او عروس می‌برد. می‌بینی ده محله از خواب می‌پرد كه یك محله عروس می‌آورد. بحث امروز من آسان است. اما همه ما به آن مبتلا هستیم كه همه به نحوی اذیت می‌كنیم امیدوارم این اذیت‌ها كم شود.
«والسلام علیكم و رحمة الله و بركاته»

برادر قرآن چیست؟

نهج البلاغه به اَخ القرآن(برادر قرآن) و صحیفه سجادیه به اُخت القرآن(خواهر قرآن ) معروفند.
در نهج البلاغه امام علی (ع) و صحیفه سجادیه (امام سجاد ) گفته‌ها و مناجات کسانی جمع‌آوری شده که کامل‌ترین شاگرد قرآن بوده‌ و از معارف وحی حقایقی را آموختند.
پس عظمت نهج البلاغه و صحیفه به آن است که پرتویی از نور قرآن است،‌نه این که در عرض و رقیب آن باشد.
بنابر این سخنان امیر مؤمنان، بازتاب حقایق قرآن است . در حقیقت خاستگاه زیبایی و دل‌انگیزی آن کتاب، آیات قرآن است.
بالاترین وصف نهج البلاغه و صحیفه (که در کلمات بزرگان و عالمان سخن‌شناس آمده) این است که آن دو کتاب «فوق کلام مخلوق و پایین‌تر از کلام خالق» است.

درون خانه خدا

خانهٔ کعبه (به عربی: الكعبة) یا خانهٔ خدا بنایی در میان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودی است. کعبه مقدس ترین مکان در دین اسلام است. نام کعبه اشاره‌ به چهارگوش بودن این سازه دارد.

 در قرآن، کتاب مذهبی مسلمانان آمده که بنای کعبه توسط یکی از انبیاء خدا بنام حضرت ابراهیم و پسرش حضرت اسماعیل ساخته شده‌است.

 همه مسلمانان جهان در هنگام نماز رو به جهت کعبه می‌ایستند و به این نحو جهت گیری موقع نماز، رو به قبله ایستادن گفته می‌شود.

بر اساس فروع دین در اسلام، هر مسلمانی در صورت برخورداری از استطاعت مالی و بدنی، می‌بایست در دوران زندگی اش لااقل یکبار به حج مشرف شده و مراسم دینی خاصی را به جا بیاورد. یکی از بخشهای اصلی مراسم حج، هفت دور طواف به گرد خانه کعبه است.

تصاویر ناب از داخل خانه خدا

تصاویر ناب از داخل خانه خدا

تصاویر ناب از داخل خانه خدا

تصاویر ناب از داخل خانه خدا

تصاویر ناب از داخل خانه خدا

توبه کنندگان................

نوجوانی آیت الله بهجت

محسن جان........................

صوت/ وصیت شهید حججی خطاب به همسرش

شهید محسن حججی که پس از ۲ روز اسارت به دست نیروهای تکفیری داعش به شهادت رسید، حرف‌های ناگفته خود را در وصیت‌نامه‌اش نوشته و این وصیت‌نامه هم‌اکنون به دست تمام ملت ایران رسیده است.

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید محسن حججی متولد 21 تیرماه 1370 در شهرستان نجف‌آباد است که سال 1385 وارد  فعالیت‌های فرهنگی شد و در سال 1391 ازدواج کرد، ثمر ازدواج وی پسری به نام علی است که یک و نیم سال دارد. روز دوشنبه 16 مرداد 1396 به اسارت دشمن درآمد و در روز چهارشنبه 18 مرداد 1396 در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل شد.

وصیت‌نامه شهید محسن حججی را با هم می‌خوانیم:

حالا که دستهایم بسته است می‌نویسم نه با قلم که با نگاه و نه با جوهر که با خون، رو به دوربین ایستاده‌ام و ایستاده‌ام رو به همه شما، روبه رفقا، رو به خانواده‌ام، روبه رهبر عزیزم و رو به حرم. حرامزاده‌ای خنجر به دست است و دوست دارد که من بترسم و حالا که اینجا در این خیمه‌گاهم هیچ ترسی در من نیست. تصویرم را ببرید پیشکش رهبر عزیز و امامم سید علی خامنه‌ای و فرمانده‌ام حاج قاسم و به رهبرم بگویید که اگر در بین مردمان زمان خودت و کلامت غریبید ما اینجا برای اجرای فرمان شما آمده‌ایم و آماده تا سرمان برود و سر شما سلامت باشد.

آسمان اینجا شبیه هیچ‌جا نیست حتی آسمان روستای دورک و وزوه که در اردوی جهادی دیده‌ام یا آسمان بیابان‌های سال‌های خدمتم، اینجا بوی دود و خون می‌آید. کم‌کم انگار لحظه دیدار است ولی این لحظه‌های آخر که حرامیان دوره‌ام کرده‌اند می‌خواهم قصه بگویم و قصه که می‌گویم کمی دلم هوایی علی کوچولویم می‌شود ولی خدا وعده داده که جای شهید را برای خانواده‌اش پر می‌کند، اما حتما قصه‌ام را برای علی وقتی بزرگ شد بخوانید.

قصه کودکی‌ام که با پدرم در روضه‌های مولا ابا عبدالله الحسین(ع) شرکت می‌کردم، قصه لرزش شانه‌های پدر و من که نمی‌دانستم برای چیست. پدرم با اینکه کارگری ساده بود همیشه از خاطرات حضورش در دفاع مقدس می‌گفت و توصیه می‌کرد:

«پسرم دفاع مقدس و رشادت و مجاهدت برای اسلام و دین هیچ وقت تمام‌شدنی نیست و تا دنیا هست مبارزه بین حق و باطل هم خواهد بود ان‌شاالله روزی هم نوبت تو خواهد شد».

دوران کودکی و مادری که کلید رفتنم به قتلگاه در دستان اوست و او بود که اجازه داد. مادرم همیشه می‌گفت تو را محسن نام گذاشتم به یاد محسن سقط شده خانم حضرت زهرا(س). مادر جان، اولین باری که به سوریه اعزام شدم دریچه‌های بزرگی به‌رویم باز شد اما نمی‌دانم اشکال کارم چه بود که خداوند مرا نخرید.

بازگشتم و چهل هفته به جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم. تا اینکه یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است. تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم و گفتم مگر خودت مرا وقف و نذر خانم فاطمه زهرا(س) نکردی و نامم را محسن نگذاشتی، مادر جان حرم خانم زینب(س) در خطر است اجازه بده بروم. مادرم.... نکند لحظه‌ای شک کنی به رضایتت که من شفاعت کننده‌ات خواهم بود و اگر در دنیا عصای دستت نشدم در عقبی نزد حضرت زهرا (س) سرم را بدست بگیر و سرفراز باش چون ام‌وهب.

مادر یادت هست سال‌های کودکی و مدرسه، پس از دبستان و مقاطع تحصیلی و بالاتر، همیشه احساس می‌کردم گمشده‌ای دارم و اینقدر به مادرمان حضرت زهرا(س) متوسل شدم تا در سال 1385 و اوج جوانی مسیری را برایم روشن کردند و آن مسیر آشنایی با شهید کاظمی و حضور در موسسه‌ای تربیتی فرهنگی به همین نام بود.

همان سال‌ها بود که مسیر زندگیم را پیدا کردم و حاج احمد کاظمی شد الگوی زندگی و یار لحظه لحظه زندگی من، خیلی زود حاج احمد دستم را گرفت و با شرکت در اردوهای جهادی، هیئت، کار فرهنگی و مطالعه و کتاب‌خوانی رشد کردم. انگار حاج احمد دستم را گرفت و ره صد ساله را به‌سرعت پیمودم. سربازی و خدمت در مناطقی دور افتاده را انتخاب کردم و تو مادر ببخش که آن روزها مثل همیشه چقدر نگرانم بودی.

و ازدواج که آرزوی شما بود. با دختری که به واسطه شهدا با او آشنا شدم و خدا را شاکرم که حاج احمد از دختران پاکدامنش نصیبم کرده است. همنام حضرت زهرا(س) و از خانواده‌ای که به‌شرط اینکه به‌دلیل نداشتن فرزند پسر برایشان فرزند خوب و با ایمانی باشم دختر مومن و پاکدامنشان را با مهریه‌ای ساده به عقدم در آوردند و من هم تنها خواسته‌ام از ایشان مهیاکردن زندگی برای رسیدن به سعادت و شهادت بود و با کمکِ هم، زندگی مهدوی را تشکیل دادیم. خانواده‌ای که در روزهای نبودنم و جهادم همسر و فرزندم را در سایه محبتشان گرفتند و من دلم قرص بود که همسر و فرزندم جز غم دوری و دلتنگی غمی نداشته باشند. همین جا بود که احساس کردم یکی از راه‌های رسیدن به خداوند متعال و قرار گرفتن در مسیر اسلام و انقلاب عضویت در سپاه است و همین جا بود که باز حاج احمد کمکم کرد و لیاقت پوشیدن لباس سبز پاسداری را نصیبم کرد.

و همسرم و همسرم... می‌دانم و می‌بینم دست حضرت زینب (س) که قلب آشوبت را آرام می‌کند، همسرم شفاعتی که همسر وهب از مولا اباعبدالله شرط اجازه میدان رفتن وهب گذاشت طلب تو. خاطرات مشترکمان دلبستگی نمی‌آورد برایم، بلکه مطمئنم می‌کند که محکمتر به قتلگاه قدم بگذارم چون تو استوارتر از همیشه علی عزیزمان را بزرگ خواهی کرد و منتظر باش که در ظهور حضرت حجت به اقتدای پدر سربازی کند.

حالا انگار سبکتر از همیشه‌ام و خنجر روی بازویم نیست و شاید بوی خون است که می‌آید، بوی مجلس هیئت موسسه و شبهای قدر و یاد حاج حسین بخیر که گفت موسسه خون می‌خواهد و این قطره‌ها که بر خنجر می‌غلطد ارزانی حاج احمدی که مسیر شیب‌الخضیب شدنم را هموار کرد.

خدالتریب شدنم را از مسجد فاطمه الزهرای دورک شروع کردم و به خاک آلودم تمام جسمم را تا برای مردمی که عاشق مولایند مسجد بسازیم. روی زمینی نیستم که می‌بینید، ملائک صف به صفند کاش همه چیز واقعی بود درد پهلویم کاش ساکت نمی‌شد و حالا منتظر روضه قتلگاهم، حتما سخت است برایتان خواندن ولی برای من نور سید و سالار شهیدان دشت را روشن کرده است.

اینجا رضا برضاک را می‌خواهم زمزمه کنم. انگار پوست دستم را بین دو انگشت فشردند و من مولای بی‌سر را می‌بینم که هم دوش زینب آمده‌اند و بوی یاس و خون در آمیخته هستم. حرامیان در شعله‌های شرارت می‌سوزند و من بدن بی‌پیکرم را می‌گذارم برای گمنامی برای خاک زمین.

حدیث امام علی (ع)

نَّ اللّه‏َ كَتَبَ القَتلَ عَلى قَومٍ والمَوتَ عَلى آخَرینَ وَكُلٌّ آتیهِ مَنیَّتُهُ كَما كَتَبَ اللّه‏ُ لَهُ فَطوبى لِلمُجاهِدینَ فى سَبیلِهِ وَالمَقتولینَ فى طاعَتِهِ؛

 

براستى كه خداوند براى گروهى كشته شدن را مقدر فرموده و براى دیگران مردن را. هر گروهى با همان سرنوشت كه خداوند مقدر كرده است مى‏رسد. پس، خوشا به سعادت مجاهدان در راه خدا و كشته شدگان در راه طاعت او. 

 

شرح نهج البلاغه، ج3، ص184


موضوعات مرتبط: احاديث آسماني
برچسب‌ها: حديث حضرت علي